برای فهم جایگاه بورس کالا در کشور بیایید فرض کنیم این بازار و نهاد کالایی در کشور وجود نداشته و بازار این سالها به خصوص یک سال گذشته را مورد بررسی قرار دهیم. اگر در کشور بورس کالا وجود نداشت، در این صورت چند عامل تاثیرگذار بر اقتصاد بازار اثرات خود را به صورت تصاعدی بر کشور میگذاشتند: نخست افزایش قیمت ارز بود.
در یک سال گذشته بورس کالا با رعایت شرایط و موازین بر قیمتهای بازار نظارت کاملی را ایفا کرده است، به طوری که دامنه نوسان قیمتها اگرچه به عنوان یک انتقاد به بازار وارد است، اما باتوجه به شرایطی که اقتصاد کشور در این مدت داشت، امکان آزادسازی رقابت وجود نداشت و این موضوعی بود که باید کلان اقتصاد کشور در مورد آن اصلاح میشد و حلقه نهایی این زنجیره، بورس کالا بود، اما از آنجا که سرحلقههای این مشکلات اصلاح نشدند، اصلاح بورس کالا از اساس اشتباه بود. به این معنا که به عقیده کارشناسان بازار، آزادسازی روند قیمتها از الزامات یک بازار رقابتی است، اما فهم این نکته چندان سخت نیست که در بازاری که تولیدکننده ناگهان با 300 درصد افزایش قیمت ارز مواجه میشود نمیتوان دامنه تغییرات قیمت را تا هر میزان آزاد گذاشت، این در شرایطی است که بازار به کالا نیاز دارد و این تصور که تقاضا با افزایش قیمتها کاهش خواهد یافت تصوری نابجا است.
وضعیت قابل ذکر دیگر، هدایت کالا به بازارهای واقعی است. در این بخش نیز همواره انتقاداتی به بورس کالا وارد بوده است، اما واقعیت آن است که این بازار به خصوص در شرایط بحرانی نقش مهمی را در انتقال کالاهای پایه از انبار تولیدکنندگان به خط تولید کارخانههای وابسته ایفا کرده است؛ نقشی که اگر بورس کالایی در کار نبود، هیچ قدرت دیگری قادر به اجرای آن نبود؛ چراکه کشور ما همواره از سازوکارهای نظارتی ضعیفی برخوردار است و این موضوع را از فرار مالیاتی فعالان اقتصادی و پروندههای مربوط به چکهای برگشتی و حسابسازیهای فراوان موجود در اقتصاد کشور میتوان به راحتی دریافت.
سازوکارهای بورس کالا و الزامی که وزارت صنعت، معدن و تجارت در عرضه بسیاری از کالاها از طریق بورس کالا دارد یک نقطه قوت برای اقتصاد ملی در راستای کاهش سفتهبازی کالایی در بازار و دستیابی به موقع کالاها از مجاری مطمئن به دست تولیدکنندگان است. البته در این میان برخی اشکالات نیز به عملکرد این بازار وارد است که به نظر میرسد در مقایسه با خدمات آن قابل قیاس نیست. به عنوان نمونه باید شرایط برای حضور خریداران جزء در بازار فراهم شود و امکان تبانی خریداران و فروشندگان به صفر برسد. اصلاح سایت بهینیاب نیز باید در دستور کار دولت قرار گرفته و شرایط برای معرفیهای صوری به بورس کالا به صفر برسد.
کاهش اختلاف قیمتی بین قیمت تمام شده تولید و قیمت بازار مزیت دیگر حضور بورس کالا در اقتصاد ملی است. با نگاهی به شرایط بحرانی تولید در مییابیم که اختلاف قیمت کالاهایی که در بورس کالا عرضه میشوند و کالاهایی که عرضه نمیشوند یا میزان عرضه کمی دارند باورنکردنی است. به عنوان مثال کمبود پتها در مدت اخیر در بازار محصولات پتروشیمی اختلاف قیمتهای این محصول را در بورس و بازار به حدود 2 هزار و 500 تومان تا 3 هزار تومان رساند. توضیح آنکه حتی در شرایط کاهش سطح تولید در کشور، قیمت کالای عرضه شده در بورس کالا تغییرات هیجانی و شدیدی را تجربه نمیکند و قیمتها از منطقهای متناسب با شرایط کشور بهره میبرند. البته در این میان همواره بروز اختلاف قیمتها از معایب محسوب میشود که این مساله باز هم ایراد بورس کالا نیست، بلکه اشکال اساسی تولید در حلقههای بالایی است. اگر سطح تولید در کشور به اندازهای تقویت شود که قادر به پوشش نیاز بازار باشد، اختلاف موجود کاهش مییابد، به عبارتی آنچه این اختلاف را دامن میزند کسری موجودی کالا است نه مکانیزم بورس کالا و در این زمینه ذکر این نکته کافی است که مکانیزم بورس کالا در مورد عرضه و تقاضای محصولاتی که در زمینه آنها کسری تولید نداریم مکانیزمی قابل قبول و قیمتها نیز قیمتهایی منطقی و متناسب با بازارند.
در اینجا شاید این سوال پیش آید که بورس کالا توانایی تنظیم بازار را در شرایط بحران ندارد، اما در پاسخ به این سوال باید گفت اولا بورس کالا بازار است و هیچ بازاری مسووليت تامین طرف تقاضا یا عرضه نيست و ثانیا آنچه لنگ میزند بازار آزاد است نه بورس کالا، بلکه بورس کالا با تعادل بین عرضه و تقاضا به وظیفه خود متناسب با شرایط اقتصادی کشور، نیاز تولیدکنندگان پایین دست به مواد اولیه و لزوم حفظ قدرت خرید در بازار برای متقاضیان عمل کرده است. این در شرایطی است که فولاد، مواد پتروشیمی، سنگ آهن، فلزات پایه و قیر از جمله محصولاتیاند که طیف گستردهای از تولیدکنندگان پاییندستی در طرف تقاضای بازارهای آنها قرار میگیرند و عدم تعادل در این بازارها به بروز مشکلات فراوانی در بخش قابل ملاحظهای از تولید کشور منجر میشود.
فایده دیگر حضور بورس کالا در اقتصاد ایران در این سالها شفافیت در اقتصاد ملی بوده است؛ فایدهای که اگر بورس کالا نبود با اهرم دقیق تر دیگری قابل اندازهگیری نبود. شفافیتی که در صورتهای فروش و عرضه و قیمت محصولات بسیاری از شرکتهای فعال در بورس کالا وجود دارد مالیات بر فروش و سود شرکتها را روشن کرده و بازوی قوی برای سازمان امور مالیاتی کشور است. هرگونه تغییری که در صورتهای مالی شرکتها رخ میدهد باید به اطلاع بورس کالا برسد و این شفافیتها را در مجموعه اقتصاد کشور افزایش داده است. بورس کالا به دلیل مطابقتی که بین صورتهای مالی و اظهارنامههای مالیاتی شرکتها میدهد، بیشترین نظارت را بر عملکرد و سلامت مالیاتی این شرکتها دارد و این موضوع بسیار مهمی است. در این رابطه باید گفت استفاده از تمام ظرفیتهای بورس کالا در این زمینه برای وزیر اقتصاد دولت جدید یک فرصت مغتنم است.
معاملات آتی سکه که در تالار آتی بورس کالا صورت میپذیرد بخش دیگری از اثرگذاری این بازار را در اقتصاد ملی آشکار میسازد. با آنکه شرایط ویژه اقتصاد کشور به خصوص در یک سال اخیر به شدت بر ارکان سرمایهگذاری در کشور اثر منفی گذاشته است اما نقش معاملات آتی در تنظیم بازار سکه کشور غیرقابل انکار است. این بازار حجم قابلتوجهی از کل بورس کشور را در اختیار دارد، به طوری که سال گذشته در حدود 5/3 میلیون قرارداد آتی مورد معامله قرار گرفته است. در عین حال ظرفیت بالایی که رینگ صادراتی بورس کالا دارد قادر است به جذب بالای معاملهگران و شرکتهای خارجی منجر شده و همانطور که اخیرا نیز دکتر حمید حسینی، عضو اتحادیه صادرکنندگان فرآوردههای نفت، گاز و پتروشیمی اعلام کرد ظرفیتهای رینگ صادراتی بورس کالا به حدی بالا است که قابلیت آن را دارد ایران را به مرکز قیمتگذاری بسیاری از محصولات در خاورمیانه تبدیل کند.
سنگ آهن ایرانی به واسطه رینگ صادراتی بورس کالا به محصولی جهانی تبدیل شد و ظرفیتهای تولیدی ایران در مورد محصولات پتروشیمی قادر به خلق مزیتهای رقابتی در منطقه است، به شرطی که با اصلاح برخی مشکلات و کمبودها در این رینگ مهم بتوانیم شرایط حضور فعال خریداران خارجی را فراهم سازیم.
از دیگر ظرفیتهایی که بورس کالا در اختیار دارد میتوان به رینگ محصولات کشاورزی اشاره کرد. متاسفانه در گزارشی که بورس کالا در رابطه با عملکرد سال گذشته این بازار اعلام کرده است کمترین سهم معاملات به رینگ کشاورزی اختصاص دارد که البته باید تعلل دولت سابق را در اجرای ماده 33 قانون بهرهوری کشاورزی عامل اصلی این مشکل قلمداد کرد. دولت میتوانست تعیین قیمتهای تضمینی را از مجرای همین بازار صورت دهد، اما در نهایت با مشکلاتی شدید در بخش کشاورزی وزارت جهاد کشاورزی را به حجتی تحویل داد. متأسفانه با توجه به سهم بخش کشاورزی از اقتصاد ملی، تاکنون توجهات لازم به بازار محصولات آن نشده که مشکلات این حوزه را باید بخشی به تعلل دولت و بورس کالا در راه اندازی و تقویت بورس کشاورزی نسبت داد و بخش مهمی به سیاستهای تجاری دولت در این حوزه که عامل دوم، عامل اول را تقویت کرده است.
این به آن معنا است که دولت در رابطه با تجارت محصولات کشاورزی چنان بیبرنامه عمل کرده است که عدهای با استفاده از رانتهای فراوان از همین حوزه قدرت گرفتند و همان افراد امروز مانع از تحقق رویاهای بورس کالا در عرصه کشاورزی هستند. دولت یازدهم تصمیم گرفته بورس کشاورزی را احیا کند و این در حالی است که حجتی در حالی احیای این بازار را به عهده میگیرد که خود این بازار را پایه نهاد؛ هرچند بورس کشاورزی در دولت نهم و دهم به خواب زمستانی رفت. عجیب آن است که بخشهایی که به بورس کالا مرتبط است از قبیل برنامهریزی نرمافزاری و زیرساختهای سامانه معاملات و... همگی آماده است و این وزارت جهاد کشاورزی است که تاکنون از خود حرکتی نشان نداده است. با روی کار آمدن حجتی این امیدواری که بورس کشاورزی دوباره رونق خواهد گرفت افزایش یافته، اما مشخص نیست قدرتهایی که در این سالها در امر واردات و واسطهگری در عرصه کشاورزی رشد کرده و بالا آمدهاند چه برخوردی با این حرکت وزیر خواهند کرد.
برنامههای وزرای دولت و پتانسیلهای بورس کالا
نگاه وزرای اقتصادی دولت به بورس کالا باید نگاهی دوجانبه باشد. این بازار علاوه بر تواناییهایی که در همفکری با دولت و نظم و انضباط در برنامههای دولت در زمینه توسعه ملی در اقتصاد دارد، نیازمند حمایتهای دولت نیز هست. رفع بسیاری از انتقاداتی که امروزه به بورس کالا وارد میشود و البته اکثر آنها ریشه در عملکرد وزارتخانههای دولتی دارند، به همت دولت نیازمند است. نگرش دولتهای نهم و دهم در قبال بورس کالا نگرشی توسعه مدارانه نبود و به همین دلیل در برهه ای از زمان، وزیر صنعت، معدن و تجارت سعی کرد تقصیرهای ناشی از افزایش قیمتها را در کشور به گردن بورس کالا بیندازد، در حالی که در همان زمان هم مشخص بود تلاش دولت در به انفعال کشیدن این بازار مهم و بازی ندادن بورس کالا آنچنان که لازم و شایسته است دلیل بروز مشکلات بود، در حالی که به وزرای اقتصادی دولت از جمله وزیر اقتصاد، وزیر کشاورزی و وزیر صنعت توصیه میشود از مزایا و توانمندیهای این بازار به نحو احسن بهره بگیرند. خوشبختانه این همت در وزرای جدید دیده میشود، به طوری که هم وزیر کشاورزی و هم وزیر اقتصاد بر لزوم توسعه بورس کالا تاکید کردهاند. وزیر پیشنهادی اقتصاد در برنامه کاری خود بر افزایش معاملات کالاهای کشاورزی در سطح کلان تأکید كرد و خواستار افزایش دامنه این معاملات شد، اتفاقی که در زمان وزارت حسینی دیده نشد. متأسفانه در دو دولت قبلی که اوج استفاده از بورس کالا میتوانست صورت بگیرد، بورس کالا به چشم یک رقیب برای برخی بازارهای مالی کشور دیده میشد، به طوری که تلاشهای بسیاری برای تعطیلی معاملات آتی سکه در این بازار صورت گرفت و تنها عاملی که این بازار را سرپا نگه داشت تلاش مدیران این بورس بود. در همان زمان برخی اخبار غیررسمی از احتمال تعطیلی معاملات آتی با این بهانه که این معاملات به تغییر قیمت ارز و سکه در بازار دامن زدهاند حکایت داشتند، در حالی که ساختار بازار به دلیل نوع سیاستهای بانک مرکزی و دولت ساختاری نادرست بود و افزایش قیمتها در بازار نقدی سکه یا بازار ارز دلایل دیگری داشت. به عقیده کارشناسان، اقدام جهانگیری، وزیر وقت صنایع و معادن دولت خاتمی در راه اندازی بورس فلزات اقدامی بود که پیگیری دولت را در این 8 سال از دست داد و حالا زمان آن رسیده است که دوباره دولت به بورس کالا به عنوان یک نهاد ملی نگاه کند.
البته در این بین مشکلاتی نیز وجود دارد، به خصوص در مورد بورس کشاورزی ممکن است راه اندازی دوباره این تالار نیازمند هزینههای بالایی باشد، اما این اتفاق نتایج خوبی را در آینده به دنبال دارد. چندی پیش وزیر نفت نیز در جلسه ای که با فعالان بخش خصوصی نفت در اتاق بازرگانی و صنایع و معادن تهران داشت از حمایت تولیدکنندگان خبر داد و تأمین خوراک بخش پتروشیمی را به عنوان یک اصل معرفی کرد که این مسأله میتواند بخشی از مشکلات را برطرف کند. این زنجیره باید کامل شود و بدون همکاری بین همه حلقهها این امر محقق نخواهد شد./حمزه بهادیوند چگینی
سرویس اقتصادی :: آقای دیوید ریکاردو در کنار آقایان اسمیت و مارکس یکی از شخصیتهای اصلی دوره کلاسیک اقتصاد به حساب میآید. وی نه تنها نظریات مهمی در علم اقتصاد از خود به جا گذاشته است که تا به امروز ماندگار شده است، بلکه ثروت هنگفتی هم از خود به جا گذاشت که البته معلوم نیست تا به امروز چیزی از آن باقی مانده است یا نه. با توجه به اینها میتوانیم نتیجه بگیریم که دیوید ریکاردو آدمی بوده که در زمینه اقتصاد کارش را خوب بلد بوده است.
دیوید ریکاردو در 18 آوریل 1772 در لندن زاده شد. خانواده او یهودی و هلندی الاصل بودند که به دلیل فرار از تعقیب دادگاههای تفتیش عقاید، نهایتا از منتهي الیه قاره اروپا سر در آورده بودند. او سومین فرزند از هفده فرزند خانواده بود. با اینکه آب و هوای ابری و مهآلود لندن خیلی حال و هوای تغزلی و عاشقانه نداشته، اما از قرار معلوم پدر و مادر این خانواده از این بابت چندان به دل خود بد راه ندادند.
پدر دیوید دلال بورس کالا بود و از همان جوانی دیوید را با رمز و راز پول در آوردن آشنا کرد. در سن چهارده سالگی دیوید رسما در بنگاه پدرش مشغول به کار شد و در آنجا استعداد شگرفی در زمینه تجارت از خود نشان داد و مدتی بعد پدرش امورات بنگاه را به او سپرد. دیوید جوان در حالی سومین دهه از زندگیاش را آغاز میکرد که خیلی زود به پختگی فکری، جایگاه اقتصادی و منزلت اجتماعی قابل تحسینی دست پیدا کرده بود. او در یک روز بهاری سال 1793 در حالی که بیست و یک سال بیشتر نداشت با سرکار خانم ویلکینسون، دختر یک جراح پروتستان، آشنا شد و در غروب پاییز همان سال به رغم مخالفتهای خانوادهاش با او ازدواج کرد. تاثیرات این حرکت بلافاصله در زندگی دیوید آغاز شد و آن هم زمانی بود که دیوید به مناسبت این ازدواج تغییر دیانت داد و مذهب اجدادیاش را ترک کرد. بله، همیشه پای یک زن در میان است. این شد که مادر دیوید نیز در یک پاتک غافلگیرانه این رفتار را توهین به خود تلقی نمود و او را از خانواده طرد کرد. در این میان پدر دیوید هم از ترکشهای این مناسبات بینصیب نماند و مجبور شد او را از تجارتخانه بیرون کند. هشت سال بعد و پس از مرگ مادرش، ریکاردو و پدرش با هم آشتی کردند. بله، همیشه پای دو زن در میان است.
به این ترتیب دیوید به طور مستقل کار دلالی در بورس را ادامه داد. کسانی که او را میشناختند و به او اعتماد داشتند پولهای خود را به او سپردند و ریکاردو ظرف چند سال خودش و آنها را خوشبخت
کرد.
ریکاردو درباره اصولی که در بازار بورس به کار برده بود، میگوید: «همه پولي كه من به دست آوردم ناشي از آن بود كه متوجه شدم عموما مردم برای وقایع بیشتر از آنچه که باید ارزش قائل میشوند. مثلا وقتی کمی افزایش قیمت به وجود میآید همه شروع به خرید میکنند و وقتی تنزلی در بورس حاصل میشود از ترس سقوط ارزش سهام آنها را به فروش میگذارند.» سالها بعد از او صحبتهای مشابهی با همین مضمون در خصوص بینهایت بودن حماقتهاي جمعي به آلبرت انیشتین نیز نسبت داده شده است.
در سال 1799 ریکاردوی ثروتمند به طور کاملا تصادفی با چیزی به نام علم اقتصاد آشنا شد! و آن زمانی بود که با همسرش به شهر باث که چشمههای آب معدنی دارد، رفته بودند و دیوید هم مانند هر مرد متاهل خسته و افسرده دیگر، احتمالا به دنبال یک گوشه دنج برای تنهایی و تمدد اعصاب سر از کتابخانهای درآورد و همانجا کتاب ثروت ملل اسمیت را دست گرفت. به این ترتیب ریکاردو به علوم اقتصادی هم علاقهمند شد. در سال 1810 اولین کتاب خود به نام «افزایش قیمت شمش طلا دلیل کاهش ارزش اسکناس است» را منتشر کرد. «پاسخ به ملاحظات تجربی آقای بوزانکه» (1811)، «تاثیر قیمت پایین گندم در سود سرمایه» (1815)، «پیشنهادهایی برای جریان اقتصادی و مطمئن پول» (1816) از دیگر تالیفات دیوید ریکاردو هستند.
ریکاردو نه نویسنده خوبی بود و نه در سخنوری استعدادی داشت. با این حال در سال 1819 و در سن 47 سالگی به نمایندگی مجلس عوام انتخاب شد. او را تنها کسی دانستهاند که تحلیل اقتصادی را به مجلس انگلستان آموخت و نظرات او همچون مرجعی معتبر پذیرفته میشد. او که جنبه پذیرفته شدن را داشت نظریاتی ابراز میکرد که بعضا با منافع شخصی خودش هم مغایرت داشت. مثلا از بالا بودن درآمد بانکی انتقاد میکرد که خودش از سهامداران آن بود یا نظریاتی بیان میکرد که میتوانست منجر به از دست رفتن ارزش املاک وی شود. در عوض اندیشمندان اقتصادی از بابت پایبندی به اصول علمی برای ریکاردو بسیار ارزش قائل هستند. در سال 1821 او باشگاه دانش اقتصادی را تاسیس کرد که اولین موسسه مطالعات اقتصادی محسوب میشد. در سال 1823 کتاب دیگری درباره کشاورزی نوشت و چند ماه بعد در 11 سپتامبر 1823 در حالی که 51 سال بیشتر نداشت بر اثر یک بیماری عفونی در گوشش درگذشت.
ریکاردو در اندیشه اقتصادی خود به توسعه مکتب کلاسیک که توسط اسمیت بنیان گذاشته شده بود، پرداخت. در حالی که اسمیت روی مساله «تولید» متمرکز شده بود، ریکاردو روی بحث «توزیع درآمد» تمرکز کرده بود. بعد از او هم شاگردانش که به نئوکلاسیکها معروف شدند روی «کارآیی» متمرکز شدند و بعد از آنها هم ریکاردوییهای جدید بر روی چیزهای دیگری متمرکز شدند که به هیچ وجه ربطی به آن چیزهایی که ریکاردو بر روی آنها متمرکز شده بود نداشت. اندیشمندان اقتصادی روی هم رفته ریکاردو را هوادار «نظریه مقداری پول» میدانند. او عقاید جدیدی درباره ارزش پول بیان کرد و درباره چیزی به نام پشتوانه پول بحث کرد.
ریکاردو در کتاب معروف «گرانی شمش» ثابت کرد که زیادهروی در انتشار و چاپ اسکناس باعث کاهش ارزش پول میشود. او از بیبرنامگی در چاپ و نشر اسکناس انتقاد کرده و آن را باعث افزایش قیمتها و تورم دانسته بود. به این ترتیب انگلستان بعد از جنگهای ناپلئونی با پذیرفتن نظریات ریکاردو توانست ارزش پول خود را بازیابد. البته ناگفته نماند که در حال حاضر بعضی کشورها هم هستند که با پذیرفتن نظریات ریکاردو کمی مشکل دارند و پول چاپ کردن را دوست دارند. غافل از اینکه چاپ کردن اسکناس ممکن است در فیلمهای گانگستری برای گروههای معدودی از آدمها مانند دار و دسته آل کاپون یا دون کورلئونه موجب افزایش ثروت شود، اما همیشه جواب نمیدهد.
از دیگر نظریههای ریکاردو نظریه مزیت نسبی، ارزش نسبی، نظریه تعادل، توزیع ثروت و نظریاتی از این قبیل را میتوان نام برد. اندیشمندان معتقدند که مطالعه آثار ریکاردو دشوار است؛ چرا که این نوشتهها کاملا نظری و غیرقابل انعطاف و فاقد لطافت و جذابیتی است که بتواند خواننده را همراه خود کند. این انديشمندان هم گاهی اوقات توقعات بیجایی از یک نفر اقتصاددان دارند. اگر قرار بود ریکاردو آثار لطیف و جذاب از خود به جا بگذارد میرفت ون گوگ یا بلکه همینگوی میشد و آخر سر هم در بدبختی و فلاکت قلب یا مغز خود را با گلوله متلاشی میکرد، اما دیوید ریکاردو در عین حالی که از معروفیت بهره برد در ثروت و خوشبختی بدرود حیات گفت، گیریم که آثارش جذاب هم نبوده باشد.
سرویس اقتصادی:: بررسی مهمترین چالش پیش روی تولید و راهکارهای اجرایی مناسب در بهبود فضای کسب وکار و رفع موانع مخل تولید و استفاده بهینه از سرمایه گذاریها و ظرفیت های موجود چیست ؟ که در پیرامون این مسئله ضمن بررسی کارشناسانه دیدگاهها و نقطه نظرات خود را ذیلاً اعلام می دارم.
یکی از چالشهای جدی اقتصاد جهانی که اقتصاد ملی ج.ا.ا. را نیز به چالش کشیده . مورد توجه اقتصاد دانان ، مسئولان اجرایی و قانونگذاران بوده ، بحث بهبود شاخص های اقتصادی برخی از این شاخصها عبارتند از : 1- اشتغال و رفع بیکاری 2- کنترل تورم 3- افزایش صادرات 4- ایجاد رونق اقتصادی 5- مقابله با رکود تحقق اهداف فوق را می بایست در دل بهبود فضای کسب و کار جست ، زیرا با بهبود فضای کسب وکار در حقیقت موانع اداری ، قانونی ، حقوقی ، فرهنگی و سیاسی تولید و اشتغال در یک برنامه کوتاه مدت ، میان مدت و بلند مدت با تعامل و همکاری همه دستگاههای اجرایی ، تشکلهای مردم نهاد ، مراکز علمی و فرهنگی و در یک جمله با عزم ملی رفع می شود، در نتیجه از اجرای سیاستهای عجولانه ، آزمون و خطای سیاستهای مقطعی اشتغالزا ، سیاست های انقباضی و انبساطی پولی و ... جلوگیری می شود و بی ثباتی قوانین و مقررات و ایجاد تلاطم و جورانی در بازار اقتصادی کاهش می یابد.
منظور از محیط کسب وکار، عوامل مؤثر بر عملکرد واحدهای اقتصادی مانند کیفیت دستگاههای حاکمیتی ثبات قوانین و مقررات ، کیفیت زیرساختها و ... است که تغییر دادن آنها فراتر از اختیارات و قدرت مدیران بنگاههای اقتصادی است . بحث بهبود فضای کسب و کار مربوط به زمانی است که کشورها دست به خصوصی سازی زدند اما با مشکل مواجه شدند.
برای مثال اکثر کشورهای اروپایی شرقی و شوروی سابق با تکیه بر سیاست خصوصی سازی توانستند در کمتر از چهار سال سهم بخش خصوصی را به بیش از 80 درصد افزایش دهند اما چون فضای مناسب برای کسب و کار را فراهم نکرده بودند رشد بخش خصوصی آنها به فاجعه منتهی و باعث شد تا دوباره فضا را دولتی کنند و به " ملی سازی مجدد " روی بیاورند. لذا با مطالعه اجرای بهبود فضای کسب و کار در کشورهای دیگر و مطالعات وسیع میدانی می توان نمونه های زیادی را یافت که با قرار دادن نقاط ضعف و قوت آنها در کنار هم و تحلیل آن و بومی سازی آنها، این قابلیت وجود دارد که یک الگوی اصلاح شده بهینه جهت اجرای آن در فضای کسب و کار ایران به دست آید.
حال چند مورد از دلایل اجرای ناکار آمد بهبود فضای کسب و کار را برشمردم که عبارتند از: 1- تنظیم سلیقه ای لایحه 2- نا امیدی در فضای کسب وکار 3- اختلاف مجلس و دولت 4- نرخ ارز ، تورم ، کنترل دستوری قیمت ها و... در راستای ماده 69 قانون برنامه پنجم توسعه اگر چه اتاق بازرگانی بعنوان پر سابقه ترین پارلمان بخش خصوصی ، جهت بهبود فضای کسب و کار نقش آفرینی می کند لکن متأسفانه بدلیل عدم اهتمام دولت و برخی وزراء عملاً در کشور اقدام مؤثری صورت نگرفت و گفتگوها نیز در مقاطعی قطع شد.
بهبود فضای کسب وکار در بعضی کشورهای شرق آسیا از جمله چین ، پس از سیاست های بسته ایران از دهه هفتاد آغاز شد و نیز در کشورهای دیگر شرق آسیا همچون تایلند ، کره و غیره اهتمام ویژه و جدی صورت گرفت ، بطوریکه امروز سرمایه گذار آمریکای جنوبی علیرغم نیروی کار ارزان در اکثر کشورها ، صنایع مرتبط را در شرق آسیا و چین مستقر می کند.
رفع موانع کسب و کار ، عندالزوم موانعی که طی سالهای اخیر همواره در جلسات مطرح و مصوباتی نیز داشته در راه رسیدن به اهداف افق 1404 و چشم اندازهای مالی آن به مدد جدی تری نیاز دارد که به برخی از اهم موارد آن اشاره می نمایم: 1- عامل نیروی انسانی : مهمترین عواملی که می تواند فضای کسب و کار را بهبود بخشد و مقررات را اجرا کند نیروی انسانی است لذا باید تخصص و تعهد در انتصاب مدیران و کارشناسان خبره مد نظر قرار گیرد، امری که در سالهای اخیر دستگاهها را با مشکلاتی مواجه کرد به گونه ای که سرداران کنار رفتند و سربازان جای آنان نشستند و در نتیجه شاهدیم که در دستگاههای دولتی و تشکلها ، نتیجه مطلوب حاصل نشد. 2- بی ثباتی قوانین و مقررات : بدلیل عدم رعایت تخصص در تدوین لوایح و طرحها و شتاب زدگی و عدم استفاده از تجارب سایر کشورها ، موجب شد تا قوانین وضع شده از دقت و ثبات لازم برخوردار نباشد. 3- اگر چه سیاست هایی همچون تشکیل پنجره واحد تجاری و ستاد سرمایه گذاری و ... اجرا گردید و برای صدور مجوزها و موافقت های اصولی موانع کاهش یافت لکن عملاً بدلیل عدم رعایت تخصص و تجربه در گماردن نیروهای متخصص نتیجه مطلوب حاصل نشد و بیشتر در حد شعار و صورتجلسه باقی ماند. لذا اصلاح موارد فوق خود گامی است در جهت بهبود فضای کسب و کار و چه راهکاری بهتر از آن که مسیرهای ناصحیح پیشین را اصلاح و الگوی آینده خود نماییم.
چالش دیگری که در فضای کسب و کار با آن مواجه هستیم استفاده بهینه از سرمایه گذاریهاست که تنها به ذکر راهکاری چند جهت جذب سرمایه گذار در تولید اکتفا می نمایم : 1- فراهم نمودن انگیزه های لازم برای سرمایه گذار و افزایش سود سرمایه 2- ایجاد ثبات در شاخص های اقتصادی 3- تشویق به سرمایه گذاری از طریق حذف بروکراسی اداری برای تولید کننده 4- گسترش فرهنگ سرمایه گذاری در تعاونی ها و هزینه سرمایه های مردم در بخش تولید 5- ایجاد بسته های تشویقی برای سرمایه گذاری مردم در بانکها 6- برداشتن موانع سر راه تولیدکنندگان با اجرای درست قوانین 7- فراهم کردن زمینه های لازم برای سود آورتر شدن بازار تولیدات 8- ایجاد اطمینان برای بازگشت اصل و سود سرمایه گذار 9- تعیین سود مناسب بانکی برای جذب سرمایه های مردم 10- یافتن تاکتیک های اقتصادی برای تشویق مردم به خرید سهام 11- افزایش سود مشارکت در بانکها برای سرمایه گذاری در بخش تولید 12- انتشار و توزیع اوراق توسط شرکت های تولیدی برای سرمایه گذاری در بخش تولید 13- تقویت بخش تعاونی برای جذب سرمایه های مردم
احمد اصغری
نائب رئیس اتاق اکو ایران و عضو هیأت نمایندگان اتاق ایران و مازندران
سرویس اقتصادی:: مقام معظم رهبری (مدظله العالی) از نوروز سال ۱۳۷۸ تا کنون هر ساله برای نامگذاری سال از واژگان کارشناسی شده و خاصی استفاده میکنند که راهگشای کار مسئولان نظام و سمت و سوی حرکت پیشرفت کشور را بخوبی ترسیم میکند.
به خوبی میدانیم که رهبر معظم انقلاب نزدیک به یک دهه اخیر در پیامهای نوروزی خود بر مساله اقتصاد و بهبود شرایط اقتصادی کشور و مردم ایران، تأکید ویژهای داشتهاند.
امسال رهبر معظم انقلاب، سال جدید را با عنوان سال « حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی » نامگذاری کردند. ایشان در این باره فرمودند: «امیدواریم به فضل پروردگار، حماسه اقتصادی و حماسه سیاسی در این سال به دست مردم عزیزمان و مسئولان دلسوز كشور تحقق پیدا كند.»
اینکه رهبر معظم انقلاب طی سالهای اخیر در پیامهای نوروزی و بسیاری دیگر از سخنرانیهای خود، به بحث اقتصاد ایران پرداختهاند، جای خوشحالی بسیاری دارد. زیرا ایشان در پرتو اشراف و دوراندیشی خودشان، راه حل رفع خیلی از مشکلات موجود در کشور را بهبود شرایط اقتصادی ایران دیده و بر رشد و توسعه اقتصاد تأکید خاصی داشتهاند.
با توجه به نامگذاری سال ۱۳۹۲ به نام سال حماسه سیاسی و اقتصادی، میتوان چنین استنباط کرد که رهبر معظم انقلاب بر ۲ مؤلفه مهم توسعه ایران تأکید کردهاند.
اما باید توجه داشت که منظور رهبر معظم انقلاب از حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی، دو امر جداگانه و مجزای از یکدیگر و تنها همان برداشتهای ظاهری از رویدادهای عینی پیشرو، نیست.
انتخاب اسامی هر سال با توجه به شرایط کشور و به صورت هوشمندانه و مدبرانه انجام میشود و در واقع این نامگذاری بر اساس برنامههای بلندمدت کشور است.
نامگذاری امسال نشان میدهد که هر دو موضوع سیاسی و اقتصادی در این شرایط برای کشور اهمیت دارند و از هم جدا نیستند و آنچه مهم تلقی میشود توسعه همه جانبه کشور است.
با وجود تأکیدات، فرمایشات و تذکرات رهبری در زمینه بهبود شرایط اقتصادی و رفع مشکلات اقتصاد ایران، باز هم شاهد وجود مشکلات عدیده و مهم اقتصادی در کشور هستیم، به نحوی که به نظر میآید برخی از دست اندرکاران اقتصاد ایران، فرمایشات رهبری را هرگز نشنیدهاند!!
در بحث حماسه اقتصادی باید اقتصاد کشور را به گونهای مدیریت کنیم که کمترین آسیب به مردم برسد و از شرایط سخت فعلی عبور کنیم.
ضرورت افزایش صادرات غیرنفتی و مدیریت نقدینگی کشور برای تحقق حماسه اقتصادی، یکی از مهمترین مشکلات، نبود ثبات اقتصادی است. در حال حاضر نرخ بیکاری و تورم بالایی در کشور وجود دارد، این وضعیت نامناسب بوده و باید برطرف شود.
باید با افزایش تولید و صادرات، بنیه اقتصادی کشور و صنایع داخلی را تقویت کنیم و برای ایجاد تعادل و توازن در تامین معیشت مردم همه تلاش خود را به کار گیریم. از جمله این راهکارها میتوان به افزایش صادرات غیرنفتی و مدیریت نقدینگی کشور اشاره کرد که موجب تثبیت نرخ تورم خواهد شد.
همانطور که رهبر معظم انقلاب فرمودند تحریمها فلجکننده نبود، اما بیاثر هم نبود. برای دستیابی به اهداف شعار امسال نیاز به حرکت سهجانبه از سوی قوای سهگانه، بخش خصوصی و مردم هستیم.
انتظار از قوای سهگانه این است که شرایط را برای کارآفرینی، افزایش تولید و سامان دادن اشتغال مهیا کنند و بخش خصوصی نیز همه توان فنی و مالی خود را برای کمک به تولید و جایگزینی واردات به کار گیرد.
شکلدهی وضعیت کلان اقتصادی به رفتار تک تک افراد ارتباط دارد، باید نقش مردم را در شکلدهی اقتصاد کلان کشور روشن کنیم و هر شخص بداند که با نحوه مصرف و خرید در حوزه تقویت اقتصاد کشور نقشآفرین است.
مقام معظم رهبری نیز در پیام نوروزی و بحث حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی، اول به مردم اشاره کردند و در ادامه به مسؤولان، بنابراین آحاد جامعه باید نقش خود را بشناسند.
تعداد کسب و کارهای خانگی به سرعت در حال افزایش است. با توجه به کوچک سازی شرکتها و بروز بحرانهای اقتصادی و رکود در نقاط مختلف جهان، استفاده از فرصتهای جدید و مفهوم "دورکاری" بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است. کسب و کارهای خانگی به ویژه برای افرادی که در پی انعطاف پذیری بیشتر و یک زندگی متعادل هستند از امتیازات منحصر به فردی برخوردار است.
افزایش مدت زمان کار
بی تردید اکثر شاغلان به طور میانگین روزانه حدود یک ساعت را برای سفرهای درون شهری از خانه به محل کار و بازگشت به خانه صرف می کنند. در این میان باید گرفتار شدن در ترافیک، شرایط آب و هوایی نامناسب و زمانهایی که صرف گفت و گو با دیگران می شود را نیز در نظر گرفت. این قبیل موارد نه تنها موجب کاهش ساعات کاری مفید شما می شوند، بلکه خستگی و کاهش انرژی را نیز در پی دارند.
اما در یک کسب و کار خانگی تمام کاری که باید انجام دهید این است که مسافتی کوتاه را طی کرده تا به دفتر خانگی خود رسیده و فعالیتهای خود را آغاز کنید. همچنین، در کسب و کار خانگی استرس محدودیت ساعات کاری وجود نداشته و با آرامش بیشتری می توانید فعالیتهای روزانه خود مانند پاسخگویی به تلفن مشتریها، پاسخ به ایمیلها و ... را انجام دهید.
افزایش بهرهوری
اگرچه کار برای یک شرکت و یا دفتر اداری می تواند پایگاه مشتری گستردهای را در اختیار شما قرار دهد، اما در کسب و کار خانگی نیز امکان استفاده از ابزارهای مختلف کسب و کار وجود دارد. بازاریابی اینترنتی یکی از ابزارهای کلیدی و ضروری در این زمینه است که شرکتهای بزرگ و کوچک برای افزایش فروش خود از آن سود می برند. تبلیغات آنلاین سطح گستردهای از دسترسی به بازار را در اختیار کسب وکارهای خانگی قرار می دهد. امروزه، حتی یک کسب کار کوچک خانگی نیز می تواند همانند شرکتهای بزرگ، کمپین تبلیغاتی آنلاین ایجاد کند.
کاهش هزینههای کلی
با توجه به آن که در کسب و کار خانگی به مخارجی مانند اجاره دفتر، هزینههای خدماتی و دیگر هزینههای اداری نیازی نیست، شاهد کاهش بودجه مورد نیاز برای اداره آن هستیم. اجاره بها یکی از اصلیترین هزینههایی است که بدون در نظر گرفتن درآمد کسب شده توسط شرکت باید پرداخت شود. در کسب و کار خانگی این محدودیتها و فشارهای اضافی حذف می شوند.
تسهیل تصمیم گیری
هنگامی که یک دفتر اداری را اجاره می کنید، به صورت ناخواسته صاحب آن را به بخشی از کسب و کار خود مبدل می کنید. از این رو، بدون درگیر کردن وی تصمیم گیری درباره اندازه کسب و کارتان دشوار است. اما در کسب و کار خانگی تصمیم گیری درباره مسائل مختلف آسانتر می شود زیرا مسئولیت همه چیز بر عهده خود شما است. به عنوان مثال، می توانید با توجه به نیازها و اهدافتان به افزایش و یا کاهش نیروی کار خود اقدام کنید.
انعطاف پذیری بالا
بسیاری از شرکتهای نوپا در همان سال نخست آغاز فعالیتهای خود با شکست مواجه شده و از دنیای کسب و کار خارج می شوند. با توجه به جریانهای بازار جهانی که برخی مواقع با بحران و رکود مواجه می شود، آمادگی کامل پیش از آغاز فعالیتها و مدیریت دقیق برای ادامه حیات کسب و کاری جدید به ویژه کسب و کار خانگی در دنیای رقابتی امروز ضروری است. در دنیای اینترنت و بازاریابی و تبلیغات آنلاین این امکان وجود دارد که بدون صرف هزینههای سنگین فعالیت جدیدی را آغاز کرده و در آن به موفقیت دست یابید./ سمیه علی اصغری
توسعه ي اقتصادي بر مبناي سرمايه داري مصرفي، نسخه اي است كه غرب براي اقتصاد خود پيچيده است و براي اينكه بتواند كشورهاي در حال توسعه را نيز به صورت بازاري براي مازاد محصولات توليدي خود درآورد و آنان را به خريد اين كالاها تشويق كند، چاره اي نمي بيند جز آنكه مصرف گرايي را به صورت ارزش براي آنان درآورد.
در شرايط كنوني دنيا و به ويژه منطقه ي خاورميانه و ايران اسلامي، بحث مصرف و الگوي مصرف جايگاهي خاص و حياتي دارد؛ به طوري كه مصرف ـ كه شعبه اي اساسي از زندگي است و از متغيرهاي اساسي در اقتصاد به شمار مي رود ـ مي تواند در سرنوشت ملت ها نقشي تعيين كننده داشته باشد. الگوي مصرف بومي منطبق بر شرايط خاص سرزميني، اعتقادي، فرهنگي و اجتماعي يك نياز اساسي براي هر كشور مستقل و بااقتدار است.
با اين مقدمه، در شرايط كنوني كشور ما، آن چنان كه مقام معظم رهبري در بيانات خود اشاره نموده اند، اقتصاد مقاومتي ضرورت دارد؛ اقتصادي كه بتواند در شرايط تهديد و تحريم دشمنان كارآمد و پويا عمل كند و با هر گونه وابستگي به مقابله برخيزد. مقام معظم رهبري در اين زمينه تصريح مي كنند: «اقتصاد مقاومتي معنايش اين است كه ما يك اقتصادي داشته باشيم كه هم روند رو به رشد اقتصادي در كشور محفوظ بماند، هم آسيب پذيري اش كاهش پيدا كند؛ يعني وضع اقتصادي كشور و نظام اقتصادي جوري باشد كه در مقابل ترفندهاي دشمنان، كه هميشگي و به شكل هاي مختلف خواهد بود، كمتر آسيب ببيند و اختلال پيدا كند.»
ايشان به كرّات در سال هاي مختلف، از ابتداي جنگ تحميلي تا كنون، تكيه ي خاصي بر لزوم اصلاح الگوي مصرف، مقابله با تجمل گرايي و مصرف زدگي، ترويج فرهنگ صرفه جويي و قناعت و مبارزه با اشرافي گري و اسراف داشته اند. تعبيري كه ايشان از خطر مصرف گرايي براي جمهوري اسلامي ايران دارند، تعبير «بيماري اجتماعي» است (در ديدار دانشگاهيان سمنان، 18 آبان 1385).
رهبري در سال 81 نيز آن چنان به پديده ي مصرف گرايي در جامعه انتقاد مي كنند كه شايد تا آن زمان اين چنين نسبت به اين موضوع واكنشي صورت نگرفته بود. ايشان فرمودند: «مصرفگرايي، جامعه را ازپاي درميآورد. جامعهاي كه مصرف آن از توليدش بيشتر باشد در ميدان هاي مختلف شكست خواهد خورد.» (بيانات در خطبه هاي نماز عيد فطر، 15 آذر 1381)
بنابراين بجاست نسبت به اين بلاي جامعه برانداز بيش از پيش آگاه بود و از خطرات و لطمات آن جامعه را حفظ كرد. به نظر مي رسد، اگر به دنبال مبارزه با سياست هاي استعماري و استكباري دشمن هستيم، بايد بدانيم كه يكي از برنامه ها و نقشه هاي دشمن در راستاي براندازي نظام جمهوري اسلامي همين ترويج مصرف گرايي در ميان مردم جامعه است.
ملك محمدي در كتاب خود با نام «بر لبه ي پرتگاه مصرف گرايي»، عامل سقوط رژيم ديكتاتور پهلوي را در كنار اقتصاد ضعيف ايرانِ آن زمان، حركت در پرتگاه مصرف گرايي عنوان مي كند و از اين رو، نام كتاب خود را به زيبايي چنين برمي گزيند. حال سؤال و دغدغه ي اصلي مؤلف اين است كه آيا با ترويج مصرف گرايي در جامعه ي اسلامي ايران دوباره خطر سقوط در پرتگاه وجود ندارد؟ مردم و مسئولين خدمتگزار اگر واقعاً به فكر حفظ و رشد و بالندگي اين نظام اسلامي هستند، بايد در برابر چنين پديده اي هوشيار باشند و براي رفع و زوال آن به شدت تلاش كنند.
از ديد باكاك در كتاب مصرف، مصرف مظهر حركت پسامدرنيته اي است كه متضمن از بين رفتن نقش محوري اي است كه پيش از اين كار توليدي در زندگي مردم و حس هويت آن ها داشت.
اهداف دشمن از ترويج مصرف گرايي
ايجاد سرمايه داري مصرفي (وابسته)
پديده ي مصرف گرايي سوغات شوم غرب و نظام سرمايه داري است. در اين نظام گفته مي شود: «The more is better» و نظريات اقتصاددانان معروف و شاخص جهان، از جمله كينز و فريدمن و سايرين نيز بر همين اساس بنا شده است، اما غافل از اينكه مصرف بيشتر نه تنها براي خود كشورهاي غربي رضايت مندي به بار نياورده و آثار سوء رواني آن در كتب بسياري از خود غربي ها منتشر شده است، بلكه در رابطه با وضع كشورهاي به اصطلاح جهان سوم و از جمله ايران، مصرفي مشابه كشورهاي صنعتي، كه بر اقتصاد جهان مسلط هستند و تقسيم كار بين المللي بر پايه ي نياز آنان به وجود آمده است، امري غيرمفيد و بسيار زيان بار است.
رابطه ي نظريات متعارف درباره ي مصرف و وضع عيني كشورهاي در حال توسعه، به دليل تقليد و تصويربرداري نظري از غرب و پياده كردن آن در اين كشورها، كه به هيچ وجه داراي شرايط برابر اقتصادي، اجتماعي و سياسي نيستند، تا كنون آثار وخيمي به بار آورده است كه از جمله ي آن ها متلاشي شدن اقتصاد سنتي و ايجاد اقتصاد سرمايه داري با ويژگي اصلي وابستگي مي باشد. علاوه بر اين، رشد جمعيت و رشد شديدتر نيازهاي جديد مي تواند بي ثباتي سياسي را بر اين كشورها تحميل كند (رزاقي، ص31 تا 33).
از ديد باكاك در كتاب مصرف، مصرف مظهر حركت پسامدرنيته اي است كه متضمن از بين رفتن نقش محوري اي است كه پيش از اين كار توليدي در زندگي مردم و حس هويت آن ها داشت.
به جاي نقش هاي كاري، اين نقش انواع صورت بندي هاي خانوادگي، انواع رفاقت هاي جنسي، گذران اوقات فراغت و مصرف به طور كلي است كه براي مردم اهميت هر چه بيشتري يافته است (همان، ص 5). همچنين به عقيده ي وي، سرمايه داري در بيشتر غرب و بلوك شرقي به اين علت جذابيت و مشروعيت يافت كه كالاي مصرفي اي را كه مردم تقاضا مي كردند ارائه مي كرد يا به نظر مي رسيد كه ارائه مي كند.
در خلال نيمه ي دوم سده ي بيستم، مصرف كالا و خدمات براي گروه هاي بيشتري از جوامع غربي و ژاپن و در ساير بخش هاي جنوب شرقي آسيا امكان پذير شد. نكته ي جالب توجه اين است كه بنا بر اذعان باكاك، همراه با مصرف، مرام وابسته به آن نيز به عنوان رشته اي از اعمال اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي در خدمت مشروعيت بخشيدن به سرمايه داري در ديد ميليون ها مردم عامي عموميت يافت (همان، ص 2).
وي همچنين معتقد است كه مصرف به عنوان فعاليتي اقتصادي ـ اجتماعي و رويه هاي ايدئولوژيك همبسته با مصرف گرايي را مي توان به عنوان حركتي ديد كه دستيابي به سوي موقعيتي مسلط در صورت بندي هاي اجتماعي را مورد هدف خود قرار داده است. اين خود مستلزم وجود ديدگاهي است كه به موجب آن، مصرف گرايي و عمل مصرف كردن همراه آن، يك روش كامل و كارآمد زندگي اخلاقي فلسفي را در ميان همه ي افراد بشر بر روي زمين شكل دهد.
براي اينكه چنين چيزي امكان پذير باشد، بايد عادت هاي اجتماعي و فرهنگي و اقتصادي همبسته با مصرف را به طور فلسفي در جهان بيني اي چون ليبراليسم بازار آزاد و مبتني بر مفاهيمي چون بازار آزاد و فردگرايي استوار كرد. مسئله اينجاست كه در اين جهان بيني، چيزي با نام جامعه وجود ندارد و صرفاً افرادي وجود دارند كه در بازارها براي فروش كالا، خدمات و يا توانايي هاي جسمي و ذهني شان با هم رقابت مي كنند (ص 10 و 11).
به عقيده ي باكاك، امروز در جهان شكل مجزايي از سرمايه داري وجود دارد كه مبتني بر توليد هميشه فزاينده ي كالاهاي مصرفي است. اين نوع جديد را مي توان «سرمايه داري مصرفي» ناميد (ص 53).
آنچه از اظهارات بالا مي توان نتيجه گرفت اين است كه توسعه ي اقتصادي بر مبناي سرمايه داري مصرفي، نسخه اي است كه غرب براي اقتصاد خود پيچيده است و براي اينكه بتواند كشورهاي در حال توسعه (كشورهاي داراي درآمد ملي پايين و رشد اقتصادي كم) را نيز به صورت بازاري براي مازاد محصولات توليدي خود درآورد و آنان را به خريد اين كالاها تشويق كند، چاره اي نمي بيند جز آنكه مصرف گرايي را به صورت ارزش براي آنان درآورد و آنجايي كه ميل و هوس آدمي تحريك شود، ديگر جاي مقاومت و ايستادگي نخواهد بود و بدين ترتيب اين كشورها نيز دچار نوعي سرمايه داري مصرفي غير از سرمايه داري توليدي خواهند شد.
بنابراين كشورهاي در حال توسعه هم رشد خواهند كرد، اما نه رشد در محصولات توليدي، بلكه رشد در مصرف كالاها و خدمات خارجي به بهاي فروختن مواد خام ارزشمند زيرزميني و معدني و به ويژه نفت كه آن ها هم عمري ندارند و به زودي تمام خواهند شد. بنابراين باز ملت ها بايد دوباره درخواست كنند تا ممالك غربي بيايند و به اوضاع ايشان رسيدگي كنند؛ همچون معتاد به مواد مخدر كه حاضر است به هر قيمتي كه شده (زير پا گذاشتن شرف و آبرو و مال و جان و فرزندش) موادي تهيه كند و درد خود را با آن دوا نمايد.
لذا سقوط چنين جامعه اي با چنين افرادي حتمي است. رهبر معظم انقلاب، در تذكري شديد به مردم و مسئولان درباره ي خطر چنين وضعيتي، مي فرمايند: «ما حق نداريم به عنوان يك ملت، مصالح بزرگ و ملي ودورنگر، بلكه مصالح نقد مهم و كنوني، خود را به خاطر خواستههاي شخصي خودمان، كهما را به اسراف و بيبندوباري در مصرف ميكشاند، فدا كنيم و آن ها را نديده بگيريم.» (پيام به مناسبت حلول سال نو، اول فروردين 1377).
براي شكوفايي اقتصاد داخلي و رفع نيازهاي مردم، به طوري كه وابستگي را به دنبال نداشته باشد، ناچار از استفاده از محصولات داخلي هستيم. مقام معظم رهبري در اين زمينه، خطاب به مسئولين و مردم، مي فرمايند: «همه ي دستگاه هاي دولتي... سعي كنند هيچ توليد غيرايراني را مصرف نكنند؛ همت را بر اين بگمارند. آحاد مردم هم مصرف توليد داخلي را بر مصرف كالاهايي با مارك هاي معروف خارجي ـ كه بعضي فقط براي نام و نشان، براي پز دادن، براي خودنمايي كردن، در زمينه هاي مختلف دنبال مارك هاي خارجي مي روند ـ ترجيح بدهند. خود مردم راه مصرف كالاهاي خارجي را ببندند.»
راهكارها
سرویس اقتصادی کاسب امین ::براي رفع معضلات اقتصادي در ابعاد مختلف و گوناگون به زمانبنديهاي متفاوتي نياز داريم. برخي معضلات نظير كاهش قدرت خريد خانوار و مسائل مربوط به معيشت مردم به برنامهاي كوتاه مدت و ميان مدت نياز است و براي سامان دادن اقتصاد در ساختار كلان آن بايد برنامههايي بلند مدتتر تدوين كرد. به هر روي اكنون مهمترين معضل و مشكل مردم، كاهش قدرت خريد، ناتواني در تامين معيشت و بياعتمادي در اقتصاد است كه اين معضلات نياز به برنامهاي ميان مدت و حداكثر دو ساله دارند تا بتوانيم به بهبود وضعيت معيشتي خانوار دست پيدا كنيم.
براي ساماندهي دو ساله اقتصاد اما ما به گامهاي اختصاصيتري هم نياز داريم تا پس از دو سال بتوانيم به دستاوردهاي وعده داده شده برسيم. گام اول بهطور مسلم رفع معايب اقتصادي دولتهاي پيشين است كه اكنون شرايط معيشتي را به چنين وضعي رساندهاست. دو مسئلهاي كه مطرح است اشتباهات و خطاهايي است كه دولت در فرآيند اجراي قانون هدفمندي يارانهها مرتكب شدهاست كه بايد اصلاح شود. مسئله ديگر مشكلاتي است كه ما در داخل و خارج با آن روبهرو شدهايم. اين مشكلات هم كم و بيش به دليل رفتارهاي نادرست و سياستزده دولت بودهاست و ميتوان از آنها به عنوان خطاي دولت نهم و دهم نام برد.
پس گام ابتدايي و اساسي در ساماندهي دو ساله اقتصاد رفع اين دو نقيصه است. اگر بخواهيم بهطور دقيقتري به بررسي اين دو معضل بپردازيم بايد رابطه آنها با تامين معيشت خانوار و كاهش قدرت خريد مردم توجه كنيم. قانون هدفمندي يارانهها با اينكه ماهي 45 هزار تومان به حساب مردم سرريز كرد اما در نقطه مقابل معيشت مردم را تنگتر و جيبهاي خانوار مخصوصا كارگران را كوچكتر كرد؛ چرا كه افزايش قيمت حاملهاي انرژي موجب شد افزايش قيمت شديدي در قيمت بسياري از كالاهاي اساسي رخ دهد.
در اين شرايط مردم نه تنها بايد يارانههاي نقدي خود را صرف تامين نيازهاي اساسيشان ميكردند بلكه در نهايت مجبور شدند مبالغ ديگري را هم روي پول يارانه دولت بگذارند تا به حداقل نيازهاي اساسي زندگيشان دست پيدا كند.
اين در حالياست كه اگر هدفمندي يارانهها به شكل بهتري انجام شده بود و دولت در اجراي آن به صورت سليقهاي رفتار نميكرد و سهم توليد هم دقيق پرداخت ميشد اين روزها تامين معيشت خانوار با دشواري روبهرو نميشد. بنابراين گام اول ساماندهي اقتصاد براي رفع معضلات اقتصادي مردم چيزي جز بهسامان كردن دوباره طرح هدفمندي يارانهها و توجه به ضعفهاي اين قانون نيست.
تنشهاي داخلي و خارجي هم هر يك به حق يا ناحق به معيشت مردم زيان وارد كرده كه عملكرد هوشمندانه دولت آينده ميتواند اين معضل، كه ناشي از بيتدبيري دولت پيشين بوده را هم رفع كند. بنابراين اين دو گام، اولين پلههاي رسيدن به ساماندهي اقتصادي در طول دو سال است.
عامل يا گام سوم هم سامان دادن وضعيت ارزي و نظام ارزي كشور است. نقش سوءمديريت دولتي در وضعيت ارزي كه در دو سال گذشته رخ داد بيترديد پررنگ بود. افزايش نرخ ارز و تغييرات شتابزدهاي كه در اين ميان رخ داد به خوبي نشان داد كه نوسان نرخ ارز تا چه حد بر معيشت خانوار تاثير گذاشت و نرخ تورم را هم بالاتر برد. چنين مواردي اگر به صورت گام به گام رفع و رجوع شود و اشتباهات دولت هم حل و فصل شود ميتوان اميدوار بود كه اقتصاد در دو سال، و با سه گام اصلاح و بهسامان شود.
برندگان واقعی روز 24 خرداد (انتخابات ریاست جمهوری یازدهم) بدون تردید جوانان این مرز و بوم اند که به رغم شرایط بد اقتصادی و احتمالا بیکار بودن، ثابت کردند که از نظر اجتماعی- سیاسی رشد فوق العاده ای پیدا کرده اند و به همگان ثابت کردند که دنیای متکی بر قواعد مدنی امروز را به درستی شناخته اند و به جای قهر با صندوق های رای با حضور پرشور خود به اراده خود عینیت بخشیدند.
آنان 24 خرداد 1392 را به نقطه عطف دیگری در فرآیند پرنشیب و فراز صد ساله آزادی خواهی ایرانیان تبدیل کردند که نظیر آن حداقل در منطقه یافت نمی شود.
این سرمایه عظیم پشتوانه ای است استوار برای رییس جمهور جدید که از آن بهره فراوان خواهد برد و البته مسوولیتی بزرگ- در مقابل- برای او و همکارانش به وجود آورده است. اینک بر رییس جمهور منتخب است که از این نیروی عظیم عقلانیت بهره گیرد و راه را آن چنان هموار سازد که اشتیاق و امید شکل گرفته و به حرکت درآمده در جهت سازندگی کشور به کار گرفته شود. رییس جمهور منتخب که اکنون رییس جمهور همه مردم ایران است و خود مجهز به پشتوانه علم و تجربه است در ادامه راه محتاج به حضور جوانان در صحنه های اقتصادی نیز هست؛ ولی طبیعی است که چگونگی حضور جوانان باید سازماندهی شود؛ زیرا تبدیل این نیروی عظیم به تلاش و کوشش و در نتیجه بهره مندی از مواهب زندگی، نیاز به سازماندهی جدیدی دارد که به دلیل مشکلات گذشته جای آن خالی است. خوب است به تفکر بنشینیم که چگونه می توان از این نیرو در جهت سازندگی کشور استفاده کرد و چون دوره انتخابات، در فراسوی دوره چهار ساله، رییس جمهور پیروز میدان فعالیت های اقتصادی نیز باشد.
در این یادداشت دو پیشنهاد را به محک آزمون و بحث و گفت وگو می گذارم:
1- اولین پیشنهاد، تاسیس انجمن های حرفه ای جوانان است؛ به ترتیبی که مرتبط با سازمان های کارفرمایی (مانند اتاق های بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی) باشند. این انجمن ها (مثلا انجمن متخصصان جوان الکترونیک) از یک طرف امکانات رشد و تعالی اعضای خود را فراهم می کنند و دانش آکادمیک آنان را به دانش کاربردی در انطباق با نیازهای محیط کار تبدیل می کنند و از طرف دیگر اطلاعات بازار کار را در اختیار اعضای خود قرار می دهند. به عبارت دیگر این گونه انجمن ها حلقه مفقود بین محیط آموزشی و بازار کار را به وجود می آورند.
طبیعی است که چنین انجمن های حرفه ای، سرمایه لازم برای شروع فعالیت و پرداخت حق عضویت هایی که بتواند هزینه ها را جبران کند، ندارند. بنابراین باید در زمان تشکیل در ارتباط با سازمان هایی قرار گیرند که امکانات اولیه را در اختیارشان قرار دهد. مزیت همجواری این گونه انجمن ها برای اتاق ها یا مجموعه ای از صنایع این است که صنایع می توانند نیازهای نیروی انسانی خود را به آنان منتقل کنند و انجمن ها در آماده سازی فارغ التحصیلان دانشگاهی در انطباق با نیازها کوشا شوند. همچنین این انجمن ها می توانند به عنوان محیطی برای کاریابی مورد استفاده قرار گیرد.
فعالیت این گونه انجمن ها می تواند به گسترش نوآوری و تبدیل آنان به فعالیت های سودآور اقتصادی برای جوانان نیز کمک کند؛ زیرا این گونه انجمن ها می توانند با ترتیب دادن مسابقات، برگزاری نمایشگاه های نوآوری و ... به طرح ایده های نو یاری رسانند و در مقابل سرمایه گذاران را به عطف توجه به این گونه نوآوری ها تشویق کنند که قطعا این فعالیت به یک فرآیند رشد نوآوری و تبدیل آن به منبعی برای کسب درآمد کمک خواهد کرد.
دولت در این میان منتفع خواهد شد؛ زیرا از یک طرف زمینه رشد اشتغال فراهم می آید و از طرف دیگر فرآیند مطرح شدن ایده های نو و کاربردی برای نوسازی خطوط تولید از طریق رشد تکنولوژی به وجود می آید؛ زیرا زمانی که نیازها به انجمن و اعضای آن منتقل شد، متخصصین جوان در پی پیدا کردن جواب، فعالیت می کنند و در صورت نیاز به دانشگاه های محل تحصیل (و استادان) خود مراجعت می نمایند تا از این مسیر درآمدی کسب کنند.
2- دومین پیشنهاد راه اندازی انجمن های حرفه ای متخصصین بازنشسته است که حتی می تواند متخصصین مشغول کار با سال های مشخصی از سابقه کار را به عضویت درآورد. فعال کردن چنین انجمن هایی می تواند به تجهیز سرمایه علمی و تجربی کشور بینجامد و آن را در اختیار بازار کار قرار دهد. سازمان های بین المللی از این نوع انجمن های متخصصین در کنار خود دارند و در صورت تقاضای کشورهای در حال توسعه از افرادی متخصص که عضو این گونه انجمن ها هستند دعوت می کنند و برای مدتی به کشورهای متقاضی اعزام می دارند. معمولا هزینه استفاده از این گونه متخصصین پایین است؛ زیرا برخی اوقات متخصصین بازنشسته فقط برای سرگرم شدن وارد این انجمن های حرفه ای می شوند.
مشخصه مهم بهره گیری از این متخصصین ماهیت نیاز کوتاه مدت به آنان است. مثلا مشکلی در یک خط تولید به وجود آمده که متخصصی ممکن است طی دو هفته آن را ساماندهی کند.
مهم تر آنکه فعالیت این گونه انجمن ها- علاوه بر ابعاد اقتصادی- دارای ابعاد اجتماعی نیز می باشد؛ زیرا افراد متخصص مورد استفاده قرار می گیرند و در نتیجه امید به زندگی در آنان افزایش می یابد و حضور آنان در جامعه به نشاط بیشتر تبدیل می شود.
انجمن های حرفه ای دوگانه جوانان و افراد با تجربه باید با کمک و هدایت دولت از نظر ایجاد مقررات و ضوابط مورد نیاز راه اندازی شوند و برای کسانی که به آنان کمک می رسانند مشوق های مناسب به وجود آیند؛ ولی باید دقت کرد که دولت نباید در اداره آنان نقشی داشته باشد، البته دولت می تواند با به رسمیت شناختن آنان و محول نمودن یکسری وظایف مشورتی یا نظارتی به آنان- در حیطه وظایفشان- به رشد و تعالی آنها کمک کند و از این مسیر به رشد حرفه و فن و نوآوری در اتصال با فضاهای آموزشی و تجربی از یک طرف و فضای کسب و کار و نوسازی صنایع از طرف دیگر یاری رساند. قطعا راه اندازی این گونه انجمن ها به کاربردی شدن دانشگاه ها نیز کمک خواهد رساند؛ زیرا با انتقال نیازهای صنعتی و خدماتی به آنان از طریق انجمن ها، فضاهای آموزشی و تحقیقی در جهت انطباق با نیازهای جامعه شکل خواهد گرفت.
نمونه یا مشابه انجمن های حرفه ای برای جوانان و همچنین افراد با تجربه در کشورهای پیشرفته سابقه طولانی دارد و حتی سازمان های بین المللی از موسسات حرفه ای بهره فراوان می گیرند.
بازار ارز و فعالان عرصه اقتصادی از انتخاب آقای روحانی به عنوان رییس جمهور استقبال کردند و انتظار بازگشت عقل گرایی، کارآمدی و اتخاذ تصمیماتی مبتنی بر علم اقتصاد به عرصه مدیریت کشور تقویت شد. همین چند عامل روند عرضه و تقاضا در بازار ارز را معکوس کرد و به این ترتیب کفه عرضه ارز به نفع تقاضا سنگین شد.
البته این اتفاقات با پایان ماه همزمان شد و شدت کاهش قیمت ارز را بیشتر کرد. معمولا فعالان اقتصادی در روزهای پایانی ماه، حساب های ریالی خود را تقویت کرده و از ماه بعد فعالیت های خود را از سر می گیرند.
این نیز مزید بر علت شد تا قیمت دلار در بازار آزاد با شدت بیشتری کاهش یابد. با تمامی اینها به نظر می رسد، بازار از هفته جاری به ثبات برسد و نرخ دلار در حدود 3300 تومان ثابت شود. در واقع از این به بعد است که بازار به تصمیمات و فعل و انفعالات سیاسی در عرصه بین الملل حساس می شود؛ یکی از این عوامل جلسه گروه 1+5 است که به زودی تشکیل می شود. گروه اخیر از انتخاب حسن روحانی به عنوان رییس جمهور استقبال کرده و به همین دلیل انتظار می رود که گروه 1+5 همسویی و همگرایی بیشتری در حوزه اجرایی از خود نشان دهد و از شدت تحریم ها علیه ایران بکاهد
با تمامی اینها فرقی نمی کند که دلار، صعودی شود یا نزولی. همان طور که افزایش سریع نرخ ارز تبعات منفی برای اقتصاد در بر دارد نوسانات نزولی هم به همین میزان بر روند اقتصادی کشور تاثیرگذار هستند. اقتصاد در یک بستر تغییرات تدریجی و مدیریت شده می تواند بهترین بازدهی را داشته باشد و هر نوسانی که رخ دهد این روند را مختل می کند. در حال حاضر صادرات با دلار بالای 3000 تومان منطبق شده است.
افت قیمت دلار باعث کاهش صادرات غیرنفتی و تولیدات صادراتی می شود اما در بخش واردات اثر چندانی ندارد زیرا اغلب مواد اولیه و کالاهای ضروری و اساسی با نرخ ارز مبادله ای وارد کشور می شوند از این رو در این بخش تغییر خاصی مشاهده نمی شود، اما کالاهای مصرفی و غیرضروری که با ارز آزاد وارد کشور می شوند ارزان تر از قبل به دست مصرف کننده می رسند اما از آنجایی که در سال های اخیر اقشار متوسط و کم درآمد قدرت خرید خود را از دست داده اند با این میزان کاهش هم باز توان خرید کالاهای لوکس و مصرفی را نخواهند داشت.
بانک مرکزی در چنین مواقعی باید برای کنترل بازار ارز وارد عمل شده و نوسانات را کنترل کند اما این نهاد در دو، سه سال گذشته به کرات نشان داد که قادر به اتخاذ تصمیم های درست نیست به همین دلیل این بار نیز به همان شیوه گذشته، عمل کرد.
سرویس اقتصادی کاسب امین ـ براي دستيابي به تعريف جامعي از تورم حداقل بايد به بيش از يک قرن پيش يعني زماني که براي اولينبار از تورم به طور کاملااقتصادي و اختصاصي ياد شد، بازگشت . اولين تفسيرها از تورم به تورم پولي بازميگردد. به طوري که عمده تحقيقات انجام گرفته در اين زمينه حول محور حجم پول درگردش در رابطه با نياز يک جامعه است. بهطوري که حجم پول در گردش بايد با مجموعه کالاها و خدمات مورد مبادله قرار گرفته، متناسب باشد؛ بنابراين ميتوان تورم رابه کالاها هم تعميم داد .
البته برخي اظهارات ديگر بيانگر آن است که نبايد تورم را به تمامي کالاها نسبت داد. چراکه تحليل دقيق اقتصادي نيست . بر اين اساس اگر افزايش توليد در کالايي به حدي است که از افزايش جمعيت پيشي ميگيرد،طبيعتا قيمت آن کالا به خصوص اگر مصرفي بوده و هر ساله توليد شود، به علت افزايش عرضه بر تقاضا کاهش مي يابد.در حال حاضر معناي واقعي تورم، تورم صرفا پولي نيست، بلکه تورم در بخشهاي مختلف اقتصادي است.
بايد خاطرنشان کرد:رشد اقتصادي يعني تغييرات مجموعه کالا و خدمات نسبت به يک دوره قبل از عناصر اصلي در شکلگيري تورم است. اگررشد اقتصادي سه درصد باشد و از سويي ديگر قيمتها و جمعيت هم افزايش سه درصدي داشته باشند، در اين شرايط تقاضاي جديدي ايجاد نمي شود. البته به شرط اينکه در صادرات وواردات هم تحولي ايجاد نشده و تغييرات جزيي در رفتار عاملان اقتصادي هم صفر در نظرگرفته شود .
از دير باز دولتها در هنگام رويارويي با مشکلات اقتصادي اقدام به چاپ اسکناس و انتشار پول جديد يا بازي با ابزار پولي که کاملا باابزار مالي متفاوت است، ميکردند که به ايجاد شبه پول که تفاوتي با وجه نقد ندارد،منجر مي شد؛ از اين رو لازم است تا سياستگذاران بدانند چگونه ميتوان با کنترل ابزار پولي زندگي عمومي مردم را در حد تثبيت شده يا در حال ارتقاء رفاه نگهداشت.
امروزه پول در اقتصاد جهاني به يک کالا تبديل شده است و مردم همانطور که در اقتصاد به سراغ بازارهاي متفاوت ميروند، به سوي پولهاي متفاوت رفته وقويترين و با ثباتترين پول را به عنوان پشتوانه پولي خودانتخاب ميکنند.
ناگفته نماند هيچ کشوري به راحتي به نداشتن پول ملي اذعان نمي کند، حتي آنهايي که مايلند مطابق با يکي از ارزهاي قوي حرکت کنند،شکل و شمايل و علايق ملي خود را در اسکناس قرار داده و با تغييرات جزيي مطابق پايه يک ارز قرار ميدهند.
در اين ميان گاهي سياستگذاران در خصوص تقويت رشد اقتصادي تصميم به کاهش ارزش پول ملي در کشور مي گيرند . از ديدگاه برخي ازکشورها يکي از راههاي رشد و توسعه اقتصادي در کوتاهمدت، تنزل ارزش پول است که اين سياست را نه تنها کشورهاي کوچک بلکه کشورهاي بزرگ هم به اجرا در آورده اند. به طوري که انگلستان در سال 1968 نزديک به 14 درصد ارزش پول خود را کاهش داد، به عبارتي بدهيهاي خود را در حد 14 درصد صفر کرد.
گاهي هم ارزانشدن پول مفيد است. چراکه اغلب باافزايش ميزان صادرات همراه خواهد بود بهطوريکه آمريکا هم در دوره اي دست به اين اقدام زد.
دکتر محمودقناددان عضو هيات علمي دانشگاه تهران با تاکيد بر اينکه کشورها بايد همانقدر که به استقلال، زبان و پرچم ملي خودعلاقه دارند، بايد به پول ملي خود هم علاقهمندباشند، مي گويد: اگر ميبينيم که ارزش پول ملي کشوري کاهش يافته اما مسئولان بيتفاوت هستند، بيانگر آن است که يا علاقهاي به اقتصاد ندارند يا انديشههاي سياسي آنقدر برايشان مهم است که ديگر تمرکزي براي اهميت به پول ملي وجود ندارد. اين در حالي است که در ايران هم در سالهاي اخير سالي سه درصد از ارزش پول ملي کاسته شده است .
وي تاکيد مي کند: بيتفاوتي نسبت به علم اقتصادو ميزان حجم پول و سرعت پول در گردش و توليد شبه پول و زايش بانکهايي که مداخلات آنها به نفع اقتصاد ملي نيست، اما به نفع خود آنها است، هر روز بر تورم و کاهش ارزش پول ملي مي افزايد.
واقعيت اين است که اقتصاد ايران بيش از دو دهه است که با فراز و نشيبهايي به واسطه اجراي نه چندان موفق برنامه تعديل ساختاري دردور باطل رکود تورمي قرار گرفته که اين مفهوم ناظر بر موقعيتي است که از درون آن شرايط ناگزير باز توليد توسعه نيافتگي با همه مشخصهها و ويژگيهايي که دارداجتنابناپذير ميشود.
اگر اين دور باطل فرساينده به رسميت شناخته شده و ابعاد آن در حدي که امکانات اجازه ميدهد، شکافته شود و در معرض ديد و قضاوت مجموعه اجرايي و همچنين نهادهاي نظارتي کشور قرار گرفته و از سويي ديگر نوعي توافق عالمانه در سطح ملي پديد آيد که با همه عناصر و مولفههايي که اين دور باطل را ايجاد و در طول زمان تشديد کردند، برخورد کند، اتفاق اميدوارکنندهاي خواهد بود.
دور باطل رکودتورمي در عين حال که خسارتهاي اقتصادي توان فرسايي را به فرايند توسعه کشور تحميل ميکند، آثار غير اقتصادي جبران ناپذيري به خصوص در حوزه اجتماعي ايجاد ميکند. ازاين رو اگر اين مساله به همت کارشناسان کشور و با يک رويکرد بين رشتهاي در دستورکار قرار گيرد، متوجه خواهيم شد که هزينههايي که به نظام ارزشهاي اجتماعي وهنجارها و مناسبات اخلاقي وارد شده به مراتب سنگينتر و خسارت بارتر از آثاراقتصادي پرهزينه موجود است؛ بنابراين در صورتي که فوريت و ضرورت رفع رکود تورمي مورد توجه جامعه کارشناسي و نظام سياستگذاري و نهادهاي نظارتي قرار گيرد به طوريقين شرايط بسيار مناسبي را براي کشور ايجاد خواهد کرد.
به طور قطعي ميتوان گفت وقتي که چالشهاي اقتصادي هويت مزمن و جمعي پيدا ميکند بايد توجه داشت که اين مسائل به هيچ وجه پديدههاي خلق الساعه نيستند. بلکه بر حسب اينکه چه فرايندي در طول زمان طي شده تاشرايط موجود ايجاد شود، به طور طبيعي پيچيدگي و عمق مساله هم متناسب با آن افزايش پيدا کرده و به هيچ وجه نبايد انتظار داشت که چنين پديدهاي به سرعت حل و فصل شود. اما مهم اين است که جهت حرکت به سمت تخريب بيشتر نباشد .
نبايد به هيچ عنوان هيچ مدير يا مجموعهاي که قرار است آينده کشور را در دست بگيرد خوشبينيهاي واهي و غير مبتني بر واقعيت مطرح کند، اين امر موجب خواهد شد تا ميزان اعتماد عمومي موجود در بين مردم به صورت نگران کنندهاي نزول کند؛ از اين رو بايد مسائل موجود بسيار منصفانه، صادقانه و واقع بينانه بين مردم و مسئولان در ميان گذاشته شده و فضايي که امکان استفاده ازظرفيتهاي کارشناسي کشور را در ابعادي فراتر از آنچه تاکنون وجود داشته در راستاي برطرف کردن مشکلات فراهم شود.
فرشادمومني عضو هيات علمي دانشگاه علامه طباطبايي در مورد اينکه آيا تورم موجود، توانايي وعده تک رقمي شدن را دارد مي گويد: ما نيازمند يک بازنگري بنيادي در جهت گيريهاي سياستي کشور هستيم و بايد به اين واقعيت توجه داشت که وقتي گرايش به سرمايهگذاري توليدي که اغلب به واسطه بي ثباتي اقتصادي و سياستگذاريهاي نه چندان صحيح، کاهش نگرانکنندهاي يافته و از سويي ديگر فعاليتهاي سوداگرانه و غيرمولد افزايش داشته و واردات کالاهاي مصرفي، توليد و اشتغال ملي را تهديد ميکند، بي ترديد ميتوان با تکيه بر مطالعات عميق آسيبشناختي، اصلاح جهتگيريهاي سياستي درحوزه اقتصاد و با درک اين پيچيدگيها و در فضايي به دور از احساس و با کمترين هزينه، خود را براي رويارويي با اين شرايط آماده کرد.
وي گام نخست براي کاهش تورم را درک پيچيدگيهاي موجود در آن براي انديشيدن تدبيري صحيح دانسته و توضيح مي دهد: هنگامي که در يک اقتصاد، در بازه زماني نه چندان طولاني فقط درسال 91 نرخ ارز در بازار آزاد تا 300درصد افزايش را تجربه ميکند، بايد بررسي شود که چه ميزان از ساختار هزينه بنگاههاي توليدي از دلارهايي با اين قيمت تاثير پذيرفته است. چراکه آثار تورمي اين پديده طبق قاعده در سال جاري ظاهر خواهد شد. بنابراين قبل از اينکه شوک جديدي ازطريق سياستهاي ناسنجيده نظير ايجاد جهشهاي جديد در نرخ ارز يا حاملهاي انرژي پديد آيد، بايد دانست که اين اقتصاد بر حسب واقعيت هنوز پتانسيلهاي جدي براي رويارويي با يک تورم سرکش را داراست.
مومني معتقد است : تا زمان جابهجايي دولت کنوني، مسووليت نهادهاي نظارتي در زمينه مهار و کنترل تورم بسيار سنگين خواهد بود وپس از آن هم بايد کمک کرد تا اين مسئله به درستي از سوي مجريان جديد شناخته شده واهتمام و اراده جدي که بايد نهادهاي نظارتي داشته باشند ، به کمک دولت جديد آيد تااز شرايط پيچيده حاکم عبور کنيم.
وي در اين مورد که برخي از کارشناسان معتقدند درآمدهاي نفتي يکي از ريشههاي اصلي تورم در کشور است،اظهار مي دارد: هنگامي که از مفهوم دور باطل رکود تورمي استفاده ميشود، به گونهاي ناظر براين است که ساختار نهادي کشور به واسطه برخوردي اغلب سهل انگارانه با اين پديده درمعرض شرايطي قرار گرفته که ما در زمان وفور درآمدهاي نفتي به دليل گونههاي خاصي از اشتباهات و سياستگذاري نه چندان صحيح در معرض رکود تورمي قرار ميگيريم؛ اين درحالي است که حتي در دورههاي کاهش يا افول درآمدهاي نفتي هم باز به دليل گونههاي ديگري از اشتباهات فاحش سياستگذاري در معرض رکود تورمي قرار داريم.
اين اقتصاددان با اشاره به اينکه براي حل و فصل مسئلهاي همچون رکود تورمي در ابتدا بايد به پيچيدگيهايي که به مرور در آن افزايش يافته دقت بيشتري شود، خاطرنشان مي کند: بديهي است استمرار اين شرايط براي برخي گروههاي ذينفع و ذينفوذ در بردارنده منافعي خواهد بود. گرچه چشم اندازهاي توسعه کشور را به شدت تهديد کرده و براي بنگاههاي توليدي و عامه مردم هم خسارتهاي جبران ناپذيري را ايجاد ميکند، بنابراين اصل اين مسئله به عنوان يک معضل حاد، بايد به رسميت شناخته شده و فضايي فراهم شود تا ضمن شناسايي ريشههاي اين دور باطل،سازوکارهاي برون رفت از آن با يک برنامه از پيش تعين شده فراهم شود.
سرویس فرهنگی کاسب امین ـ شعبان علاوه بر آنکه خداوند آن را گرامی داشته شاهد اتفاقاتی وقایع تاریخی از تولد حماسهسازان کربلا گرفته تا میلاد منجی عالم بشریت را در خود جای داده است.روابط عمومی حوزه علمیه استان گلستان ضمن تبریک فرارسیدن شعبان المعظم اعمال و وقایع اتفاقیه آن را تقدیم میکند.
اعمال مشتركه ماه شعبان
1- مناجات شعبانيه ، مناجات معروفى است و اهلش به خاطر آن با ماه شعبان ماءنوس شده و به همين جهت منتظر و مشتاق اين ماه هستند. سزاوار است كه اين مناجات در تمام ماه خوانده شود.
2- از اعمال مهم در اين ماه ، روزه است ؛ به اندازه اى كه با حال انسان مناسب باشد. امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
((كسى كه روز اول ماه را روزه بگيرد، حتما وارد بهشت مى شود و كسى كه دو روز را روزه بگيرد، خداوند در هر شب و روزى (به چشم رحمت ) به او مى نگرد و در بهشت نيز به اين نگاه ادامه مى دهد؛ كسى كه سه روز روزه بگيرد، با خداوند در عرش و بهشت او ديدار مى كند.))
همچنین روایت شده كه در هر روز پنجشنبه ماه شعبان آسمانها را زینت مىكنند. پس ملائكه عرض مىكنند خداوندا بیامرز روزهداران این روز را و دعاى ایشان را مستجاب گردان و در روایت نبوى آمده است كه هر كه روز دوشنبه و پنجشنبه شعبان را روزه بگیرد حقّتعالى بیست حاجت از حوائج دنیا و بیست حاجت از حاجتهاى آخرت او را برآورد.
3- در هر روز از شعبان در هنگام ظهر و در شب نیمه آن صلوات هر روز شعبان که از امام سجاد علیهالسلام روایت شده، خوانده شود که به شرح ذیل است :
اَللّهُمََّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ و َآلِ مُحَمَّدٍ شَجَرَةِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعِ الرِّسالَةِ وَ مُخْتَلَفِ الْمَلاَّئِكَةِ وَ مَعْدِنِ الْعِلْمِ وَ اَهْلِ بَیْتِ الْوَحْىِ. اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ و َآلِ مُحَمَّدٍ الْفُلْكِ الْجارِیَةِ فِى اللُّجَجِ الْغامِرَةِ یَامَنُ مَنْ رَكِبَها وَ یَغْرَقُ مَنْ تَرَكَهَا الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مارِقٌ وَالْمُتَاَخِّرُ عَنْهُمْ زاهِقٌ وَاللاّزِمُ لَهُمْ لاحِقٌ.
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الْكَهْفِ الْحَصینِ وَ غِیاثِ الْمُضْطَرِّ الْمُسْتَكینِ وَ مَلْجَاءِ الْهارِبینَ وَ عِصْمَةِ الْمُعْتَصِمینَ. اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلوةً كَثیرَةً تَكُونُ لَهُمْ رِضاً وَ لِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَداَّءً وَ قَضاَّءً بِحَوْلٍ مِنْكَ وَ قُوَّةٍ یا رَبَّ الْعالَمینَ.
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الطَّیِّبینَ الاْبْرارِ الاْخْیارِ الَّذینَ اَوْجَبْتَ حُقُوقَهُمْ وَ فَرَضْتَ طاعَتَهُمْ وَ وِلایَتَهُمْ. اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَاعْمُرْ قَلْبى بِطاعَتِكَ وَلا تُخْزِنى بِمَعْصِیَتِكَ وَارْزُقْنى مُواساةَ مَنْ قَتَّرْتَ عَلَیْهِ مِنْ رِزْقِكَ بِما وَسَّعْتَ عَلَىَّ مِنْ فَضْلِكَ وَ نَشَرْتَ عَلَىَّ مِنْ عَدْلِكَ وَ اَحْیَیْتَنى تَحْتَ ظِلِّكَ وَ هذا شَهْرُ نَبِیِّكَ سَیِّدِ رُسُلِكَ شَعْبانُ الَّذى حَفَفْتَهُ مِنْكَ بِالرَّحْمَةِ وَالرِّضْوانِ الَّذى كانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّمَ یَدْاَبُ فى صِیامِهِ وَ قِیامِهِ فى لَیالیهِ وَ اَیّامِهِ بُخُوعاً لَكَ فى اِكْرامِهِ وَاِعْظامِهِ اِلى مَحَلِّ حِمامِهِ.
اَللّهُمَّ فَاَعِنّا عَلَى الاِْسْتِنانِ بِسُنَّتِهِ فیهِ وَ نَیْلِ الشَّفاعَةِ لَدَیْهِ اَللّهُمَّ وَاجْعَلْهُ لى شَفیعاً مُشَفَّعاً وَ طَریقاً اِلَیْكَ مَهیَعاً وَاجْعَلْنى لَهُ مُتَّبِعاً حَتّى اَلْقاكَ یَوْمَ الْقِیمَةِ عَنّى راضِیاً وَ عَنْ ذُنُوبى غاضِیاً قَدْ اَوْجَبْتَ لى مِنْكَ الرَّحْمَةَ وَالرِّضْوانَ وَ اَنْزَلْتَنى دارَ الْقَرارِ وَ مَحَلَّ الاْخْیارِ .
4- هر روز هفتاد مرتبه ذکر «اَسْتَغْفِرُاللهَ وَ اَسْئَلُهُ التَّوْبَةَ» گفته شود و همچنین در این ماه صلوات بسیار فرستاده شود .
5- از اعمال مهم اين ماه ، عمل كردن به روايت اميرالمؤ منين (عليه السلام ) است كه فرمودند:
((در هر پنج شنبه از ماه شعبان ، آسمانها زينت شده و آنگاه فرشتگان عرض مى كنند: خداى ما! روزه داران شعبان را ببخش و بيامرز و دعايشان را اجابت فرما!))
بنابراين كسى كه دو ركعت نماز به جا آورد كه در هر ركعت سوره فاتحه را يك بار و توحيد را صد بار بخواند و بعد از سلام دادن ، صد بار نيز صلوات بفرستد، خداوند تمام خواسته هاى دينى و دنيايى او را برآورده مى فرمايد و كسى كه يك روز از آن را روزه بگيرد، خداوند بدن او را بر آتش حرام مى كند.
6- هر روز هفتاد مرتبه ذکر «اَسْتَغْفِرُاللهَ الَّذى لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحیمُ الْحَىُّ الْقَیّوُمُ وَ اَتُوبُ اِلَیْهِ» گفته شود. و در بعضى روایات "الْحَىُّ الْقَیُّومُ" پیش از "الرَّحْمنُ الرَّحیمُ" است و عمل به هر دو خوبست و از روایات استفاده مىشود كه بهترین دعاها و ذكرها در این ماه استغفار است و هر كس هر روز در این ماه هفتاد مرتبه استغفار كند مثل آن است كه هفتاد هزار مرتبه در ماههاى دیگر استغفار كند.
7- صدقه دادن در این ماه اگرچه به اندازه نصف دانه خرمایى باشد، خوب است و خداوند بدن صدقه دهنده را بر آتش جهنم حرام میکند.
از حضرت صادق علیه السلام نقل شده است كه آن حضرت در باب فضیلت روزه رجب فرمود چرا غافلید از روزه شعبان؟ راوى عرض كرد یابن رسول الله چه ثوابی دارد كسى كه یك روز از شعبان را روزه بگیرد؟
حضرت فرمود به خدا قسم بهشت ثواب اوست.
عرض كرد یابن رسول الله بهترین اعمال در این ماه چیست؟ فرمود: صدقه دادن و استغفار . هر كس در ماه شعبان صدقه دهد، خداوند آن صدقه را رشد دهد همچنان كه یكى از شما شتر تازه متولد شدهای را تربیت مىكند تا آن كه در روز قیامت به صدقه دهنده برسد در حالتى كه به اندازه كوه اُحُد شده باشد.
8- در کل این ماه هزار بار ذکر « لا اِلهَ اِلا اللهُ وَلا نَعْبُدُ اِلاّ اِیّاهُ مُخْلِصینَ لَهُ الدّینَ وَ لَوُ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ » را كه ثواب بسیار دارد؛ گفته شود.
از جمله آن كه عبادت هزار ساله در نامه عملش نوشته شود.
وقایع ماه شعبان:
*دوم شعبان
*آغاز وجوب روزه
در اين روز در سال دوم هجرى روزه ماه مبارك رمضان واجب شد.
*مرگ معتز عباسى
در اين روز در سال 255 ه معتز بالله به درك واصل شد. نام او زبير يا محمد بود كه بعد از پسر عمويش مستعين به خلافت رسيد. از بزرگترين جرائم او اين بود كه امام هادى (عليه السلام ) را به شهادت رساند؛ و از سویی چون ترس آن داشت كه مؤ يد بر ضد او قيام كند او را در لحاف مسموم پيچيد و دو طرف آن را بست تا در 23 رجب مرد
*ولادت امام حسين (عليه السلام )
در اين روز در سال 4 ه آقاى شهيدان و سرور و سالار شيعيان و دلباختگان ، امام زاهد عباد، شهيد غريب ، عطشان نينوا حضرت ابا عبدالله الحسين الشهيد (عليه السلام ) عالم را به نور خود منور فرمود.
*القاب امام حسين (عليه السلام )
نام مبارك آن حضرت در تورات شبير و در انجيل طاب است كنيه آن حضرت ابوعبدالله و كنيه خاص آن حضرت ابو على است. القاب حضرت الشهيد، السعيد، السبط الثانى ، الامام الثالث ، الرشيد، الطيب ، الوفى ، السيد، الزكى ، المبارك ، تابع لمرضات الله است.
*ورود امام حسين (عليه السلام ) به مكه
در شب جمعه سوم شعبان سال 60 ه امام حسين (عليه السلام ) وارد مكه شدند و تا ذى الحجه در آنجا اقامت داشتند.
*ولادت حضرت عباس (عليه السلام )
در اين روز در سال 26 ه علمدار كربلا سقاى نينوا حضرت قمر منير بنى هاشم ابوالفضل العباس (عليه السلام ) به دنيا آمد.
نام مشهور آن حضرت عباس (عليه السلام ) است . به آن حضرت ابوالفضل ، ابو القربه ، قمر بنى هاشم ، باب الحوائج ، عبد صالح و سقا مى گويند.
*ولادت امام زين العابدين (عليه السلام )
در اين روز در سال 38 ه در زمان امير المؤ منين (عليه السلام ) آقا و مولايمان حضرت سيد الساجدين زين العابدين (ع ) بن الحسين (عليه السلام ) به دنيا آمدند.
نام آن حضرت ((على )) است ، و مشهور ترين لقب مباركش زين العابدين و سجاد است .امام سجاد (عليه السلام ) دو سال از عمر بابركتش را به جدش امير المؤ منين (عليه السلام ) بود، و بقيه عمر شريفش همراه عموى مكرم و مظلومش امام مجتبى (عليه السلام ) و پدر والامقامش امام حسين (عليه السلام ) سپرى شد.
*عقيقه براى امام حسين (عليه السلام )
در اين روز كه هفتمين روز ولادت امام حسين (عليه السلام ) است ، حضرت رسول (صلى الله عليه و آله ) گوسفندى را براى فرزندش به عنوان عقيقه قربانى كرد. سپس سر آن حضرت را تراشيد و هم وزن موى سر او نقره صدقه داد.
*ولادت حضرت على اكبر (عليه السلام )
در سال 33 ه شبيه ترين مردم به خاتم الانبياء (صلى الله عليه و آله ) حضرت على اكبر (عليه السلام ) به دنيا آمد. نام آن حضرت ((على ))، پدرشان حضرت سيد الشهداء (عليه السلام )، مادرشان ليلى بنت مره ثقفى است . كنيه آن حضرت طبق فرمايش حضرت صادق (عليه السلام ) ((اباالحسن )) است.
*ولادت حضرت بقيه الله الاعظم صلوات الله عليه
در سال 255 ه شب جمعه ! ولادت خاتم الاوصياء منتقم آل محمد (صلى الله عليه و آله )، آخرين امام بر حق و ولى مطلق خداوند حضرت بقيه الله حجه بن الحسن عجل الله تعالى فرجه الشريف واقع شده است.
*اگر نتوانیم امام حسین علیه السلام را زیارت نماییم چه کنیم ؟
از امام باقر و امام صادق (عليهم السلام ) راويت شده كه فرمودند: وقتى شب نيمه شعبان می شود، منادى از افق اعلى ندا مى كند: ((اى زائرين قبر حسين بن على برگرديد در حالى كه گناهان شما آمرزيده شده و اجرا شما با خداى شما و محمد باشد)). ولى كسى كه استطاعت زيارت قبر امام حسين (عليه السلام ) را ندارد قبور مطهر ائمه ديگر را زيارت كند؛ و اگر اين هم ممكن نيست با اشاره به طرف قبرشان سلام دهد).
نام پدرشان حضرت ابو محمد حسن بن على (عليه السلام )، و نام مادرشان حضرت نرجس (عليها السلام ) است.
*القاب امام زمان (عليه السلام )
از القاب آن نور الهى ((حجه الله ))، ((حجه آل محمد))، ((صاحب الزمان )) يعنى فرمانرواى عصر خود، ((مالك رقاب خلايق )) يعنى امر امر او و نهى نهى او و حكم حكم او و فرمان فرمان اوست ، ((مهدى )) كه خلق به وسيله او هدايت مى يابند و به وجود مقدس او از جاده ضلالت به شاهراه هدايت رسيده رستگار مى شوند، ((قائم )) كه حضرت صادق (عليه السلام ) فرمودند: ((از اين جهت كه به حق قيام مى نمايد او را قائم گويند))؛ ((منتظر)) كه براى او غيبت طولانى است ، و مخلصين او انتظار خروجش را مى كشند و شكاكين او را انكار مى كنند.
*وفات حسين بن روح نوبختى نايب امام زمان (عليه السلام )
در اين روز به سال 326 ه نايب سوم حضرت صاحب الامر عجل الله تعالى فرجه ، جناب حسين بن روح نوبختى در بغداد به عالم بقا رحلت كرد و در همانجا دفن شد.
*جنگ بنى المصطلق
در اين روز در سال 6 هه غزوه بنى المصطلق اتفاق افتاد.
حركت براى اين جنگ در دوم شعبان همين سال بود. تعداد مسلمانان 1000 نفر بودند كه 30 اسب داشتند، ولى كفار 700 نفر بودند. يك نفر از مسلمانان در اين جنگ شهيد شد و از كفار 10 نفر به قتل رسيدند.
در اين جنگ غلبه و نصرت از آن مسلمين بود. مصطلق منزلى بن مكه و مدينه است كه منسوب به مصطلق است . او اول كسى است كه دين اسماعيل (عليه السلام ) را تغيير داد و قبيله خود را به پرستيدن هبل فرمان داد و آن را در كعبه نصب كرد.
*جنگ پيامبر (صلى الله عليه و آله ) با بنى سعد
در شعبان سال ششم هجرت پيامبر (صلى الله عليه و آله ) حضرت امير المؤ منين (عليه السلام ) را به همراه 100 نفر براى مقابله با طائفه بنى سعد در اطراف مدينه فرستاد. بنى سعد با خبر شده فرار كردند و مسلمانان صد شتر و هزار گوسفند به غنيمت گرفتند. امير المؤ منين (عليه السلام ) چند شتر براى پيامبر (صلى الله عليه و آله ) جدا كرد و ساير غنايم را بين مسلمانان تقسيم فرمود و به مدينه بازگشتند.
*شهادت سعيد بن جبير
در اين ماه در سال 95 ه جناب سعيد بن جبير كوفى به دست حجاج بن يوسف ثقفى به شهادت رسيد.
سعيد مردى فقيه ، زاهد و عابد بود كه توفيق كسب علم از محضر مبارك حضرت زين العابدين (عليه السلام ) را يافته بود. او به خاطر اعتقاد خالص و محبت كاملى كه به اهل بيت معصومين (عليهم السلام ) داشت ، نزد امام زين العابدين (عليه السلام ) از احترام خاصى برخوردار بود.
*مرگ مغيرة بن شعبه
در ماه شعبان سال 50 ه مغيره بن شعبه در حاليكه از طرف معاويه حاكم كوفه بود، در سن 70 سالگى به درك واصل شد. مغيره بن شعبه در كوفه سب به امير المؤ منين (عليه السلام ) مى نمود و خطبا را امر مى كرد كه آن حضرت را لعن كنند و تا زمان فرا رسيدن مرگش اين عمل را ترك نكرد.
مغيره از اصحاب ليله عقبه بود كه مى خواستند پيامبر (صلى الله عليه و آله ) را به قتل برسانند، و همچنين از اصحاب سقيفه است.
او از كسانى بود كه در آتش زدن در منزل امير المؤ منين (عليه السلام )، شكستن در، كتك زدن به مادر سادات حضرت صديقه شهيده فاطمه الزهرا (عليها السلام ) و سقط جنين شريك بود.
زناى مغيره با ام جميل در بصره شهرت خاص دارد و در كتب شيعه و سنى با مدارك مختلف ذكر شده است . ابن ابى الحديد مى گويد: مغيره زناكارترين مردم در جاهليت و اسلام بود. مغيره از كسانى بود كه به دستور معاويه همراه با عمرو عاص و عروه بن زبير رواياتى دروغين ساختند كه مقتضاى آنها وجوب لعن و برائت از امير المؤ منين (عليه السلام ) بود و براى اين كار معاويه جوائز فوق العاده اى براى آنان مقرر كرد.
او در محضر امام حسن (عليه السلام ) جسارتها به پدر بزرگوارش نمود. اما آن حضرت جوابهاى مناسبى به او دادند و در آخر فرمودند: ((تو آن كسى هستى كه در شهادت مادرم و برادرم محسن (عليهم السلام ) شريك بودى ...)).
نامگذاري سال 92 با عنوان "حماسه اقتصادي" علاوه بر اينكه براي پنجمين سال متوالي "اقتصاد" را در راس موضوعات كشور قرار داده است، حكايت از ضرورتها و شرايط كنوني ايران است كه رسيدن به آرمانها و اهداف چشمانداز كشور را ميسر ميكند.
نامگذاري سالهاي اخير تحت عناويني همچون "كار مضاعف و همت مضاعف"، "اصلاح الگوي مصرف"، "جهاد اقتصادي" و "توليد ملي كار و سرمايه ايراني"، همچنين "حماسه سياسي حماسه اقتصادي" كه هر يك ريشهاي در اقتصاد دارند همواره تاكيدي بر توسعه اقتصادي و ارتقاي سطح توليد ملي است.
اما با وجود مسائلي نظير اعمال تحريمها، تورم، بيكاري، پايين بودن درآمد سرانه و توزيع نابرابر درآمد، حمايت ناكافي از توليد و رشد نقدينگي سرگردان در اقتصاد، سال 92 با يدك كشيدن نام "حماسه اقتصادي" ميتواند در كنار گامهايي كه در سالهاي گذشته در راستاي تقويت بنيه اقتصادي برداشته شده بهانهاي قوي و محكم براي برطرف كردن موانع توسعه اقتصادي كشور باشد.
بر اين اساس كارشناسان و اقتصاددانان بر اين عقيدهاند كه حماسه آفريني اقتصادي در سال حماسه اقتصادي به خودي خود محقق نميشود بلكه نيازمند زمينه و بسترسازيهايي است كه بتوانند كشور را به سوي دستيابي به اين آرمان سوق دهد:
پاسداري از حرمت توليد و تجارت قانوني
در اين راستا محمد حسين برخوردار- رييس مجمع واردات - با اشاره به اينكه حماسه زماني قابل مشاهده است كه همگرايي همه نيروهاي تاثيرگذارمحقق شده باشد، گفت: از اين رو حماسه اقتصادي موضوعي جزيرهاي و تك بعدي در سرنوشت يك ملت نيست بلكه موضوعي فراگير است كه وابستگي تام به تعامل و همگرايي همه مولفههاي تاثيرگذار دارد و در اين ميان نكته قابل توجه آن است كه همگرا شدن اين نيروها نيازمند برنامهاي استراتژيك و بلند مدت مبتني بر خرد جمعي همه صاحبان انديشه و فعالان اقتصادي است.
عضو هيات رييسه اتاق بازرگاني تهران همچنين با تاكيد بر اينكه با ترويج وسوسه مصرف گرايي و سوق دادن مصرف كننده ايراني به سمت كالاي خارجي نميتوان منتظر خلق حماسه بود به نام امسال به عنوان در برگيرنده پيام هاي فرهنگي در حوزه اقتصادي اشاره كرد و ادامه داد: بي شك پاسداري از حرمت توليد و تجارت قانوني و رسمي وارج نهادن به تلاش و كوشش كارآفرينان و حمايت از سرمايه گذاران ضرورتي غير قابل اجتناب در مسير خلق حماسه اقتصادي است كه نيازمند بهسازي فرهنگي خواهد بود.
شايستهسالاري و نبود تبعيض راهي براي تحقق حماسه
از سويي ديگر علي اكبر نيكو اقبال - اقتصاددان - نيز شايستهسالاري و نبود تبعيض را راهي براي تحقق حماسه اقتصادي در سال جاري عنوان كرد و افزود: نبود تبعيض در فعاليتهاي اقتصادي و جلوگيري از آن ميتواند در توانمندسازي اعضاي جامعه مؤثر بوده و بازدهيهاي واقعي در اقتصادي ايجاد كند اما اگر برخي بتوانند به راحتي به رانت دسترسي يابند، جامعه و فعالان واقعي اقتصاد دلسرد خواهند شد از اين روتوجه به شايستهسالاري و انجام فعاليتهاي اقتصادي كه بهرهوريهاي واقعي ايجاد ميكند، باعث ميشود در سايه كار و تلاش به آرمان حماسه اقتصادي دست يابيم.
عضو هيات علمي دانشگاه تهران با بيان اينكه براي حركت روبه جلوي سيستم بايد نقاط ضعفي كه در سال گذشته در سياستگذاريها وجود داشت در سال جديد برطرف شود افزود: محركهاي اقتصادي، ثبات اقتصادي، ثبات قيمتها، افزايش سرمايهگذاري، رشد اقتصادي، اشتغال و رفاه بيشتر و توزيع عادلانهتر درآمدها بين اقشار مختلف جامعه ميتواند جزو اهداف نظام و كشور در سال پيش رو قرار گيرد تا حماسه اقتصادي را عملي كند.
تحقق حماسه بدون توجه به توليد غيرممكن است
اما محسن شركا- دبيركل خانه صنعت، معدن و تجارت ايران - تحقق حماسه اقتصادي را بدون توجه به توليد غيرممكن دانست و تاكيد كرد: در صورت توجه به توليد، ارزش پول ملي كشور طي سالهاي اخير به خصوص سال گذشته تا اين حد سقوط نميكرد.
وي افزود: بحث اقتصاد مقاوتي كه طي نيمه سال گذشته از سوي مقام معظم رهبري مطرح شد در واقع تاكيدي مجدد بر شعار حمايت از توليد ملي بود و رهبري انتظار داشتند كه همه در راستاي حمايت از توليد ملي تلاش بيشتري كنند كه شعار سال جاري نيز در واقع در راستاي شعار سال گذشته يعني حمايت از توليد ملي است.
او همچنين با انتقاد از بيتوجهي به نيروي انساني در بخش توليد و صنعت بيان كرد: تنها راه مقابله با تورم شديد موجود در كشور حمايت از توليد و ارتقاي آن است چرا كه تورم كنوني مربوط به توليد نبوده و بيشتر مربوط به تاثيرات ناشي از مشاغل كاذب است.
به گفته شركا تامين نقدينگي اولويت اول توليدكنندگان در سال 1392 است و در عين حال سيستم بانكي نيز بايد در رفتار خود در قبال صنعتگران تغييرات جدي ايجاد كرده و به شكل درست و منطقي از آنها حمايت كند تا با همكاري همه جانبه به سوي عملي شدن شعار امسال حركت كرد.
خلق حماسه با مديريتي قدرتمند و سياستگذاري صحيح
محمدرضا قنبري - اقتصاددان - هم با اعتقاد به اينكه سال حماسه سياسي و اقتصادي سال نتيجهگيري است به نامگذاري هاي اقتصادي سالهاي اخير توسط رهبر انقلاب اشاره كرد و گفت: نام هر سال علاوه بر اينكه يك تصميم جامع است ادامه برنامههاي سال پيش از خود و مقدمهاي براي سال آينده نيز است.
قنبري با بيان اينكه بايد در سال 92 شاهد به ثمر رسيدن پروژههاي بزرگ و متوسط و نيز تامين نيازهاي صنايع كوچك باشيم اظهار كرد: با وجود كارشكنيها و اعمال محدوديت غربيها شاهديم كه هر سال در بخشهاي اقتصادي قدمهاي بلندي در كشور برداشته ميشود كه سال گذشته نيز سال تحرك صنايع عظيم كشور بود، هرچند به دليل محدوديتهاي اقتصادي، در برخي موارد كارخانههاي متوسط و كوچك تا حدودي در تنگناهاي ارزي قرار گرفتهاند اما صنايع بزرگ و پروژههاي عمراني حركت چشمگيري داشتهاند و اميدوارم تا سال 92 گامي بزرگ براي تحقق اهداف كلان اقتصادي كشور باشد.
به گفته اين استاد اقتصاد، اگر توليد را در كشور افزايش دهيم بهتر از پرداخت يارانه نقدي به مردم است چراكه سرمايه ها بايد صرف افزايش بهرهوري و توليد كه منتج به افزايش عرضه خواهد شد، شوند از اين رو افزايش عرضه و فراواني در بازار باعث ميشود مردم دست از ذخيره سازي برداشته و نگراني روحي و رواني در زمينه تامين نياز خود نداشته باشند.
قنبري تاكيد كرد: بايد بزرگترين هدف دولت در سال "حماسه سياسي حماسه اقتصادي" افزايش توليد، عرضه و در نتيجه افزايش قدرت خريد از طريق كاهش قيمتها باشد.
براين اساس بايد توجه داشت كه حماسه در لغت بيانگر فرآيند يا كاري عظيم است كه توسط بزرگان انجام ميگيرد بنابراين حماسه اقتصادي را ميتوان با جديت و با توجه به اينكه در هر يك از سالهاي اقتصادي اخير پيكره اقتصاد كشور مرحله به مرحله در حال تكميل شدن بوده است همراه با مديريتي قدرتمند و سياست گذاري صحيح و مناسب خلق كرد.
بررسی شرایطی حال حاضر اقتصاد ایران و آنچه باید در سال 92 که سالی حساس از جنبه های مختلف سیاسی، اقتصادی و بین المللی است، موضوع سلسله گفتگوهایی با برخی از کارشناسان و فعالان اقتصادی توسط خبرگزاری تسنیم است.
حیدر مستخدمین حسینی، رئیس سابق هیأت مدیره بورس و معاون حقوقی و پارلمانی سابق وزارت اقتصاد و بانک مرکزی از جمله کارشناسانی است که نظرات وی را در مورد بایسته های اقتصاد کشور در سال 92 جویا شدیم.
مستخدمین حسینی در ریشه یابی مشکلات حال حاضر اقتصاد ایران به مقوله بسیار مهم نادیده گرفتن نظرات و دیدگاه های کارشناسان اقتصادی و کارآفرینان به عنوان تولیدکنندگان علم و ثروت اشاره می کند و معتقد است اقتصاد ایران به علت این اشتباه باید هر چه سریع تر به سی سی یو منتقل شود.
حیدر مستخدمین حسینی در ابتدای این گفت و گو با خبرنگار اقتصادی تسنیم با تمرکز به مقوله خانه نشینی صاحب نظران و کارشناسان مستقل طی سال های اخیر گفت: توجه و تعریف جایگاه مناسب برای دو طیف کارشناسان و کارآفرینان، شرط لازم برای بهرهمندی از اقتصادی پیشرو، کارآمد و مفید برای جامعه است. به عبارت دیگر اگر سیاستگذاران، مسؤولان، تصمیمسازان و متولیان اقتصاد کشور برای کارشناسان و اساتید دانشگاه بهعنوان تولیدکنندگان دانش و محتوای علمی و همچنین برای سرمایهگذاران، کارآفرینان و تولیدکنندگان شغل و ثروت، شأن و جایگاه واقعی و مناسبی در فرآیند تصمیمسازیها و تعیین سیاستها قائل شوند، میتوان امیدوار بود اقتصاد کشور در مسیری درست و رو به رشد حرکت کند.
وی ادامه داد: در غیر این صورت و اگر شاهد بی اعتنایی به این دو طیف باشیم، نتیجه همین شرایطی خواهد بود که اکنون شاهد آن هستیم. طی سالهای اخیر شاهد بودهایم که متأسفانه تمامی هشدارها و زنهارهایی که توسط کارشناسان و کارآفرینان در مورد پیامدهای سیاستهای نادرست اقتصادی ابراز شده، مورد بیتوجهی و حتی تهمتزنیهای سیاسی دولت قرار گرفته است. بدیهی است که در چنین شرایطی نمیتوان انتظار داشت رویکردهای اقتصادی و جهتگیریها به سمتی باشد که صلاح و فلاح کشور و جامعه را تأمین کند.
رئیس سابق هیأت مدیره بورس ادامه داد: از این رو در ترسیم و تبیین بایستههای اقتصادی کشور در سال 92 و دولت آینده که تقریباً از نیمه دوم سال سکان کشور را به دست میگیرد، نمیتوان و نباید از کنار این اصل گذشت یعنی توجه واقعی به هشدارها و رهنمودهای فکری کارشناسان وکارآفرینان باید در اولویتهای دولت آینده قرار داشته باشد.
وی افزود: نکته مهم بعدی ضرورت توجه به چون و چرای فوری به بخش واقعی اقتصاد است. مروری بر شرایط اقتصاد کشورهای توسعه یافته و روندی که این کشورها برای برخورداری از اقتصادی مترقی طی کردهاند به خوبی نشان میدهد که پیشرفت، ترقی و توازن اقتصاد هر کشوری در گرو موفقیت و سرزندگی بخش واقعی یا همان مولد آن اقتصاد است یعنی اگر در برخی کشورها شاهد سهم بالای بخش غیرواقعی اقتصاد و بازارهای مالی در تولید ناخالص داخلی و رشد اقتصادی هستیم باید ریشه آن را در بالندگی و پیشرفت بخش واقعی و تولیدی آن کشور جستجو کنیم.
مستخدمین حسینی گفت: این یک واقعیت غیرقابل تردید است که بازارهای مالی برمبنای تولید شکل میگیرند و توسعه مییابند. این رونق تولید است که ایجاد ابزارهای مالی جدید را ضروری میکند، نیاز فعالیتهای مولد به نقدینگی است که بانکها و بنگاههای اعتباری را به تکاپو و رقابت وا میدارد و ... بنابراین توجه بی چون و چرا و فوری به تولید، اولویت دیگر اقتصاد ایران در سال 92 و دولت آینده است.
رئیس سابق کانون بانک های خصوصی کشور افزود: نکته مهم دیگری که باید به آن اشاره کرد شرایط حاکم بر محیط کسبوکار است واقعیت این است که همه ما حتی در زندگی شخصی خود نیز علاقهمند به انضباط هستیم. این علاقه و نیاز در حوزه عمومی و اقتصادی نیز مطلوب و ضروری است. تأکید و مطالبه احیاء نهادی مانند سازمان مدیریت و برنامهریزی یا حفظ استقلال بانک مرکزی به عنوان نهادهایی که کار ویژه آنان ایجاد نظم و انضباط در اقتصاد کشور است، از همین نیاز و علاقه نشأت میگیرد. به عنوان مثال سازمان مدیریت و برنامهریزی نهادی بود که میان ورودیهای اقتصاد یعنی منابع درآمدی و مخارج اقتصاد که خروجیها را تشکیل میدهند، تعادل برقرار میکرد و این تعادل بخشی نوعی انضباط و آرامش در اقتصاد ایجاد میکرد.
وی تصریح کرد: با انحلال این نهاد عملاً چنین نقشی به شخص رئیس جمهور منتقل شد و طبیعی است که شخص محورشدن مسألهای به این مهمی، پیامدهای منفی فراوانی به دنبال دارد که سلیقهای شدن تخصیص منابع و تأثیرپذیری سیاستهای مالی از اولویتهای شخصی رئیس جمهوری از جمله ایم اولویتها بود. در چنین شرایطی کاملاً قابل پیشبینی بود که شاهد بینظمی در سیاستهای مالی کشور باشیم؛ بینظمی که به واسطه وابسته شدید اقتصاد ایران به نفت و دولت، تقریباً تمامی حوزههای اقتصاد اعم از دولتی و خصوصی را تحت تأثیر قرار داد و نتیجه آن شد همان چالش تغییر مستمر بخشنامهها و دستورالعملها که فعالان اقتصادی نسبت به آن اعتراض و انتقاد دارند و آسیبهای بسیاری از ناحیه آن متوجهشان شده است.
معاون سابق حقوقی بانک مرکزی در ادامه افزود: در مورد بانک مرکزی هم به نوعی دیگر شاهد بروز چنین مشکلاتی هستیم؛ طی سالهای اخیر تدریجاً مسؤولیتها و ظایف خاص بانک مرکزی را که در قانون پولی و بانکی کشور به آن اشاره شده و جزء مسؤولیت خاص بانک مرکزی است از این نهاد جدا شد و به سایر دستگاهها، کارگروهها یا در برخی موارد اشخاص سپرده شده است. اکنون سیاستهای ارزی در کارگروهی بدون پشتوانه قانونی به نام کمیته سیاستهای ارزی آن به ریاست وزیر اقتصاد تعیین میشود بدون آنکه اعضای آن آشنایی کافی یا مقوله سیاستهای ارزی داشته باشند.
مستخدمین حسینی افزود: در حال حاضر وصول مطالبات معوق شبکه بانکی عملاً به وزارت دادگستری سپرده و بدهکاران بانکی بدون دستهبندی کارشناسی با برخوردهای قضایی روبهرو میشوند و ....در چنین شرایطی کاملاً طبیعی است که سرمایهگذاران و بنگاههای بخش خصوصی برای حل و فصل مسائلشان ناگزیر به سراغ نهادهای واقعاً تأثیرگذار و روشهای غیرشفاف میروند و این یعنی عدم شفافیت در اقتصاد کشور که پیامد قهری آن تخریب فضای کسب وکار و تحلیل رفتن مستمر تولید و سرمایهگذاران است. محصول این روند میشود جولان 450 هزار میلیارد تومان نقدینگی که در مجاری مولد و بخش تولید حرکت نمیکند و آثار تخریبی فراوانی نیز برای اقتصاد کشور به دنبال دارد. با در نظر گرفتن مجموعه این چالشها به هیچ وجه اغراق نخواهد بود اگر بگوییم اقتصاد ایران مانند بیمار بدحالی است که باید در بخش مراقبتهای ویژه بستری شود.
وی ادامه داد: در چنین فضایی انتظار عمومی این بود که دستکم در سال 1392یک سیاست روشن، شفاف و به دور از اشتباههای سالهای 90 و 91 در همه زمینههای اقتصادی بهویژه در حوزه ارزی در کشور حاکم شود و جهتگیری ارزی به سمت تکنرخی شدن ارز باشد البته تکنرخی شدن ارز به الزاماتی نیاز دارد که نباید تصور کرد این مهم یکباره و فوری رخ خواهد داد.
معاون سابق بانک مرکزی گفت: در ارتباط با اختلاف نظر بر سر حذف ارز مرجع هم باید تأکید کرد که تاکنون هیچ کدام از اقلامی که مشمول دریافت ارز مرجع اعلام شده بودند، در سطح بازار با قیمتگذاری با ارز مرجع مواجه نشد و عملا مردم شاهد گران شدن کالاها و خدماتی بودند که ارز مرجع به آنها داده شده بود. به همین سبب به نفع اقتصاد ملی بود که ارز مرجع حذف و تک نرخی شدن ارز دنبال شود؛ به شرط اینکه الزامات حمایتی از اقشار آسیبپذیر و فعالیتهای اقتصادی به اجرا گذاشته شود.
مستخدمین حسینی با اشاره به پیشنهاد دولت در بودجه گفت: هم دولت در بودجه سال 92پیشنهاد تک نرخی شدن ارز را مطرح کرده بود و هم مجلس با این تصمیم همراه شده بود، لیکن مواضع مسئولان دولتی درباره حذف یا عدمحذف ارز مرجع از نظام ارزی کشور باعث سردرگمی مردم، مصرفکنندگان و فعالان اقتصادی شده است و کسی نمیداند واقعا ارز مرجع داده میشود یا اظهارات مطرح شده از سوی مسئولان دولتی مبنی بر اختصاص ارز مرجع به کالاهای اساسی با هدف کاهش انتظارات تورمی و مهار پیامدهای روانی گرانیهای اخیر بوده است؟
در حالی که بر اساس ارقام اعلام شده از سوی بانک مرکزی، نرخ تورم در فروردین ماه امسال به بیش از 32 درصد افزایش پیدا کرده است؛ یافتن راهحلهایی کاربردی برای کاهش تورم، به چالش بزرگ سیاست گذار پولی تبدیل شده است. در میان سیاستگذاریهای پولی، کنترل نرخ تورم در برنامههای توسعهای دوم تا چهارم به گونهای هدفگذاری شد که در سال پایانی اجرای آن برنامه، روند نزولی داشته باشد.
با این همه، تجربه 20 سال گذشته بیش از هر چیز، نشان دهنده شکل گیری «تورم مزمن» و محقق نشدن اهداف کنترل تورم است. فرهاد نیلی، ريیس پژوهشکده پولی بانکی بانک مرکزی، در بخشی از تحلیلی که چندی پیش در جمع فعالان بخش خصوصی مطرح کرد؛ به بیان دلایل «پایین نیامدن تورم در ایران» پرداخت. در این تحلیل که به صورت یک سخنرانی در اتاق بازرگانی و صنایع و معادن تهران ارائه شده و هفته نامه «تجارت فردا» آن را منتشر کرده است؛ فرهاد نیلی، ابتدا روند نقدینگی و خلق پول در اقتصاد ایران را مورد بررسی قرار داد، سپس به وظایف بانک مرکزی در قبال کنترل و هدایت نقدینگی پرداخت و دست آخر ضمن تاکید بر استقلال سیاست گذار پولی، الزاماتی را برای کنترل نرخ تورم عنوان کرد. نیلی در این تحلیل، با بیان اینکه «بزرگترین خطر پیش روی اقتصاد ایران عادت کردن به تورم مزمن است» اضافه کرد که «تورم مزمن موجب شده تا سیاستگذار هیچگاه درد تورم را آن قدر حس نکند که کنترل آن را به اولویت سیاستهای خود تبدیل کند.» به گفته وی، «آستانه تحمل اقتصاد ایران نیز هم نسبت به تورم آنقدر بالا رفته است که دیگر نسبت به آن عکسالعمل نشان نمیدهد.» به گونهای که «تورم ملایم، مزمن و ماندگار را نه تنها سیاستگذار پذیرفته، بلکه مردم هم با آن کنار آمدهاند و تا زمانی که این پذیرش همگانی وجود دارد طبیعتا ارادهای برای کنترل تورم وجود نخواهد داشت.»
هدفگذاری تورم
یکی از برنامههای کاهش تورم در اقتصاد ایران، تعیین چشم انداز مشخص برای دستیابی به رقم مطلوب تورم در برنامههای 5 ساله توسعهای بوده است. این هدفگذاری از برنامه دوم توسعه (اجرا شده در سالهای 74 تا 78) آغاز شد، در برنامه سوم توسعه (سالهای 79 تا 83 ) ادامه پیدا کرد و در برنامه چهارم ( سالهای 84 تا 88) تکرار شد، اما عملکرد دولتهای مختلف نشان میدهد که در هیچ یک از این برنامههای توسعه ای، هدفگذاری صورت گرفته برای نرخ تورم، محقق نشده است. به طور مثال در برنامه سوم هدفگذاری شد که تورم از 21 درصد به زیر 10 درصد کاهش یابد، اما این اتفاق نیفتاد. فرهاد نیلی، ريیس پژوهشکده پولی و بانکی در تشریح دلایل این موضوع معتقد است که «وقتی ابزار و تجهیزات لازم برای کاهش تورم وجود نداشته باشد نوشتن هدف تورم روی کاغذ کمکی نمیکند.» او در تحلیل خود به بیان چرخهای ناکارآمد از روابط دولت- مردم پرداخت و افزود: «در سالهای گذشته، دولتها عزم کنترل تورم داشته اند، اما وقتی زمان عمل به وعدهها میرسد، دیگر نمیتواند پایبند به آن برنامهای باشد که نوشته است.» او افزود: «دولتها همواره میخواهند دولت مقتدری باشند، سیگنال اقتدار بدهند و منابع موجود را به نحوی تخصیص دهند که به وعدهها در مدت زمان کمی عمل شود. حتی اگر منابع بودجهای وجود نداشته باشد؛ فشار به منابع بانکی میآورند تا وعدههایی که پیش از این داده شده عمل شود.» نیلی در بخش دیگری از تحلیل خود به «ناسازگاری اهداف و عملکردها» اشاره کرد و گفت: «با یک منبع موجود نمیتوان هم قول افزایش رشد اقتصادی و ایجاد اشتغال داد و هم تورم را کاهش داد. چون عرصه اقتصادی، برخلاف عرصه سیاست و فرهنگ و مناسبات اجتماعی، اجازه ناسازگاری در رفتار را نمیدهد.»
بلند پروازی در رشد اقتصادی
این کارشناس اقتصادی با اشاره به نوعی «بلندپروازی» در دستیابی به «رشد اقتصادی» افزود:یکی از بزرگ ترین مشکلات دولتها در دستیابی به رشد اقتصادی، بلندپروازیها است. به گونهای که پیش از ایجاد تعهد برای رشد اقتصادی ارقام بسیار بالا و بلندپروازانهای در نظر گرفته میشود که غیر قابل دسترس است.»
به گفته وی «تکالیف بلند پروازانه برای رشد اقتصادی به دلیل این بود که احساس عقب افتادگی از برنامههای رشد وجود داشت؛ بنابراین هدفگذاری شد که رشد اقتصادی بالا ایجاد شود؛ اما رشد اقتصادی بالا محقق نشد چون سیاهه بلندی از مشکلات مانع افزایش رشد اقتصادی است.» نیلی این «مشکلات» را «فضای نامساعد کسبوکار و مناسبات بینالمللی با دنیای خارج و نبود تکنولوژی» عنوان کرد و افزود:«در این گونه موارد، بانک مرکزی همواره مقصر اصلی عدم تحقق رشد اقتصادی، بانک مرکزی شناخته شده است. چون تمام دستگاههای اجرایی از بانک مرکزی انتظار دارند که به آنها اعتبار اختصاص دهد. بنابراین عدم تحقق رشد اقتصادی به سند مطالبات سیاستگذار از بانک مرکزی تبدیل شده است.» به گفته وی «این روند موجب شد نظام بانکی کشور برای رشد اقتصادی دست به تزریق منابع بزند و دست آخر نتیجه این شد که باز هدف تورم محقق نشد.»
آستانه تحمل
ريیس پژوهشكده پولی و بانکی در ادامه به مبحث «آستانه تحمل» تورم اشاره کرده و افزود: «وقتی مدام گفته میشود که باید تورم را کنترل کرد، اما هیچ اقدام عملی که نشانه کنترل نرخ تورم باشد در رفتارها دیده نمیشود، به معنای این است که به طور مداوم آستانه تحمل نسبت به اطلاعات جدید تورم بالا میرود.» او با بیان اینکه «آستانه تورم را میتوان از طریق روشهای خاصی استخراج کرد» گفت: «آستانه تحمل یک اقتصاد نسبت به تورم یعنی آن مقدار تورمی که نسبت به آن عکسالعمل سیاستی نشان داده نمیشود.» او افزود: «ظرف سالهای گذشته آستانه تحمل اقتصاد ایران نسبت به تورم بالاتر و بالاتر رفته و موجب شده حلقه بازخورد اقتصاد قطع شود و عکسالعملی نسبت به این مساله دیده نشود.»
وظیفه بانک مرکزی چیست؟
نیلی در ادامه با اشاره به وظایف بانک مرکزی در مورد کنترل متغیرهای پولی گفت: جملهای در وبسایت بانک مرکزی درج شده است که «سیاست پولی ما با کنترل کلهای پولی (یعنی نقدینگی و حجم پول)، تلاش میشود ضمن تامین نقدینگی مورد نیاز بخشهای تولیدی و سرمایهگذاری، از انبساط پولی نامتناسب با اهداف نقدینگی و تورم مندرج در برنامههای توسعه جلوگیری به عمل آید». پس بانک مرکزی برای رفع دغدغه کنترل تورم متعهد شده است که حجم پول را کنترل کند.» او اضافه کرد: «از سوی دیگر بانک مرکزی از ناحیه لابی تولیدکنندگان تحت فشار است؛ بنابراين به آنها هم قول داده است که نقدینگی مورد نیاز آنها را تامین کند. به مردم هم قول داده است که از انبساط پولی نامناسب جلوگیری کند. اما اینها با هم قابل جمع نیست و در واقع یکی باید فدای دیگری بشود.»
چرخههای تجاری
این کارشناس اقتصادی با اشاره به وجود نظریاتی که بانک مرکزی را «ترمز سیاستهای انبساطی» میداند افزود: «این یک سوال اساسی است که آیا کنترل حجم پول به صورت دائم خوب است یا خیر. آیا دائم باید از بانک مرکزی خواست که جلوی رشد اقتصادی را با کاهش تزریق پول بگیرد؟ جواب منفی است. سیاستگذاری پولی باید متناسب با اقتضائات مدیریت اقتصاد کلان باشد.» نیلی، یکی از اقتضائات مدیریت اقتصاد کلان را «نگاه به چرخههای تجاری» عنوان کرد و افزود: «چرخههای تجاری مشخص میکند که چه موقع رکود و چه موقع رونق است و از طریق آن میتوان دوران رونق و رکود را شناسایی کرد.» او نتیجه گیری کرد: «اقتضای دوران رونق، انقباض پول است؛ در حالی که در دوران رکود باید سعی شود با تحریک تقاضا، اقتصاد از رکود خارج شود.» او تناسب سیاستگذاری پولی با اقتضائات رونق و رکود را به «بادبادکبازی» تشبیه کرد و افزود: «یک بادبادک باز، زمانی که باد میآید باید نخ بدهد و زمانی که هوا آرام است باید نخ را جمع بکند. دائم نمیشود نخ را جمع کرد؛ چون بادبادک سقوط میکند؛ دائم هم نمیشود نخ داد چون نخ کم میآید، اما اگر باد شدید است باید بادبادکبازی را تعطیل کرد. وقتی که اصلا باد نمیآید هم باید بادبادکبازی را تعطیل کرد.»
سیکلهای سیاسی به جای چرخههای تجاری
او با بیان اینکه «توالی رکود و رونق در همه جای دنیا وجود دارد» افزود: «هنر سیاستگذار، انبساط نسبی در دوران رکود و انقباض محکم در دوران رونق است. سیاستگذار باید بتواند این دو را با هم متوازن کند.» نیلی اضافه کرد: «بررسیها نشان میدهد که سیاستگذار پولی در ایران اساسا نگاه به رکود و رونق نداشته است، بلکه آنچه بیش از هر چیز میتواند میزان کنترل پایه پولی و حجم پول را در ایران توضیح دهد سیکلهای سیاسی است.» او با اشاره به عملکرد چرخههای تجاری ادوار مختلف ریاستجمهوری افزود: «دوران طلایی اقتصاد ایران زمانی است که حجم پول با اقتضائات اقتصاد کلان متناسبتر بوده است؛ اما از سال 1384 به طور معنیداری صرف نظر از وضعیت اقتصاد کلان، انبساط پولی شکل گرفته است. بررسیهای آماری نشان میدهد میزان انبساط و انقباض حجم پول بیش از آنکه به سیکلهای تجاری عکسالعمل نشان بدهد به سیکلهای سیاسی عکسالعمل نشان میدهد.»
شاخص تقوای مالی
نیلی در ادامه ارتباط کامل تورم ماههای اخیر با تشدید تحریمها را «رد» کرد و افزود: «تورم بالای ماههای اخیر را به تحریم نسبت میدهند، در حالی که واقعا زیاد انتسابی ندارد. تورم، شاخص تقوای مالی است و زمانی که تقوای مالی نباشد تورم وجود دارد و به همین دلیل پیشبینی میشود که تورم در فصلهای آتی بیشتر هم باشد.»
پذیرش عمومی تورم
نیلی در جمع بندی از تحلیل خود وضعیت ایران به لحاظ تورم از سالهای 2005 میلادی به بعد را «مخاطرهآمیز» توصیف کرد و افزود:«نرخ تورم ایران در مقایسه با نرخ تورم بیشتر کشورهای دنیا، از دو سه سال گذشته به این طرف تقریبا منحصر به فرد است. تورمی که در ایران وجود دارد برخلاف اینکه در دنیا دیگر قابل پذیرش نیست متاسفانه در داخل هنوز پذیرش عمومی برای آن بالاست.»
او افزود «سیاستگذار پولی ایران میتواند از کنار افزایش تورم با یک «متاسف هستم» بگذرد؛ در حالی که یک واحد درصد افزایش تورم در کشورهای دیگر میتواند مخاطرات سیاسی زیادی داشته باشد.» نیلی اضافه کرد: «به نظر میرسد تورم ملایم، مزمن و ماندگار را نهتنها سیاستگذار پذیرفته، بلکه مردم هم با آن کنار آمدهاند و تا زمانی که این پذیرش همگانی وجود دارد طبیعتا ارادهای برای کنترل تورم وجود نخواهد داشت.»
به گفته وی «از آنجا که کنترل تورم به هر حال یکسری هزینههای رفاهی در کوتاهمدت دارد؛ بنابراین باید پذیرش عمومی برای کنترل تورم وجود داشته باشد. این فرمانی است که باید عموم به دولت بدهند. به نظر میرسد در حال حاضر فرصتی وجود دارد.»
شکی نیست که نوشتن مقاله ی دو صفحه ای در مورد شخصیت بزرگی مثل استاد مطهری نمی تواند خواننده را از ابعاد مختلف تفکر ومنش ایشان آگاه نماید.
امروزه بدنبال تحولات روزافزون جهان و تقدم و تأخر منابع کمياب، هر قدر ميگذرد، تمدنها و حکومتها عليرغم پيشرفت در تکنولوژي، بيشتر به اهميت نيروي انساني در مديريت امور مربوط به انسانها، توليد سرمايه و پيشرفت اقتصادي پي ميبرند. قصد من از نگارش اين خطوط مروري بر «اهميت نيروي انساني در اقتصاد و به ويژه در جهاد و انقلاب اقتصادي» است.
پس از شروع به کار دولت نهم و دهم، دشمنان انقلاب اسلامي فهميدند ديگر نمي توانند از نفوذشان در عناصر حکومتي ايران مثل قبل بهره ببرند و اعتراف کردند که آقاي احمدينژاد برخلاف آقاي خاتمي، ايران را به صورت انقلابي مديريت ميکند در حالي که آقاي خاتمي رفتارش ديپلماتيک، مثل يک دولت و همراه با سازش و عقبنشيني بود در حاليکه انقلاب اسلامي، هيچگاه روحية سازشي و عقبنشيني در مقابل زورگويان نداشته و ندارد. دولت نهم و دهم با مديريت خستگي ناپذير و انقلابي آقاي احمدي نژاد با وجود تمام مخالفتها و کارشکنيها کارهاي بزرگي انجام داد و انشاءالله تاريخ در آينده، دربارة عمق زحمات و آيندهنگريهاي ايشان قضاوت خواهد کرد و او را اميرکبير زمان ما خواهد ناميد چنانکه قدر و منزلت اميرکبير نيز در زمان خودش ناشناخته ماند!
هماهنگي فوقالعادة آقاي احمدينژاد با مقام معظم رهبري (مدظلهالعالي) يکي از رموز موفقيت و يکي از مهمترين دلايل وجود دشمنان بزرگ ايشان است و حضرت آقا به وضوح و روشني از نزديکي ديدگاههايشان به ايشان بارها سخن گفتهاند. اينک پس از سالهايي پر از همت و تلاش، سال جهاد اقتصادي فرا رسيده و اين امر بي ارتباط با طرحهاي بزرگ تحول اقتصادي دولت خدمتگذار نيست. طرحهايي که همة اقتصاددانان با تحليلي ناقص و نادرست، آنرا محکوم به شکست و ايجاد تشنج در کشور ميدانستند اما با فضل خدا و درايت عميق دولت سربلند نهم و دهم، در ساية اجراي درست و به موقع تحولات اقتصادي، ايران عزيز با سرعت به سمت پيشرفت همه جانبه و از جمله اقتصادي پيش ميرود تا به همه بفهماند نظام مقدس جمهوري اسلامي با «الگوي ايراني اسلامي توسعه» به خوبي از نقش عوامل اقتصادي در ثبات و پيشرفت خويش آگاه است و نگاهي همه جانبه دارد.
نيک مي دانيم، در مباحث اقتصادي يکي از عناصر مهم «سرماية انساني» است. سرمايه انساني عبارت است مجموعه دانش و مهارتهاي جمع شده در نيروي انساني يک سازمان. سرمايه انساني مستلزم سرمايه گذاري بر روي نيروهاي انساني يک مجموعه به منظور بالا بردن بازدهي آنهاست. سرمايه انساني سرمايه گذاري روي منابع انساني جهت افزايش بازدهي آنهاست. از آنجا که اين نوع هزينهها با هدف بهرهبرداري در آينده انجام ميگيرد لذا آن را "سرمايهگذاري در منابع انساني" نيز ميخوانند. مقوله سرمايه انساني محور بسياري از تحولات نوين اقتصاد بوده و در تبيين مسائلي همچون تفاوت حقوق و دستمزدها به دليل سن و شغل، ناموزوني بيکاري افراد ماهر و تنظيم مقررات شغلي توسط اتحاديههاي کارگري نقش مهمي داشته و دارد. تخصيص منابع سرمايهاي به دورههاي مختلف تحصيلي، که لزوماً به بهاي چشمپوشي از ديگر زمينهها خواهد بود، نيز از حوزههاي مهم مبحث سرمايه انساني به شمار ميرود.
در کنار سرماية انساني توجه به دو نظرية مهم ديگر «سرماية فرهنگي» و «سرماية اجتماعي» نيز اهميت دارد. نظريه «سرمايه فرهنگي» توسط پير بورديو جامعه شناس فرانسوي ابداع شدهاست. سرمايه فرهنگي به تمرکز و انباشت انواع مختلف کالاهاي ملموس فرهنگي و نيز قدرت و توانايي در اختيار گرفتن اين کالاها و همچنين استعداد و ظرفيت فرد در شناخت و کاربرد اين وسايل گفته ميشود. اما «سرمايه اجتماعي مجموعه هنجارهاي موجود در سيستمهاي اجتماعي است كه موجب ارتقاي سطح همكاري اعضاي آن جامعه گرديده و موجب پايين آمدن سطح هزينههاي تبادلها و ارتباطها ميگردد». (فوكوياما 1999). سرمايهي اجتماعي درعمل مبتني بر عوامل فرهنگي و اجتماعي بوده و شناسايي آن به عنوان يك نوع سرمايه چه در سطح مديريت كلان توسعه كشورها و چه در سطح مديريت سازمانها ميتواند شناخت جديدي را از سيستمهاي اقتصادي - اجتماعي ايجاد كرده و مديران را در هدايت بهتر سيستمها ياري كند.
همانطور که سرمايه فيزيکي اهميت دارد، تحصيلات دانشگاهي هم به صورت فردي و هم در شکل جمعي ميتوانند با توسعة ارتباطات اجتماعي موجب افزايش بهره وري شوند و در يک برآيند جمعي مفهومي عميق تحت عنوان «سرماية اجتماعي» را توليد کنند و در تمام اين مباحث سهم نيروي انساني سهم ويژهاي است چراکه نيروي انساني با انگيزه باعث بكارگيري درست سرمايه و منابع مي شود. در اين راستا نيروي انساني را بايد به گونهاي تربيت كرد كه كار براي او لذت بخش باشد و اين به طور طبيعي باعث افزايش نتيجه فعاليت او ميشود. نيروي انساني متخصص و كارآمد است كه امكانات و ظرفيتهاي كشور را براي توسعه كشور به كار مي گيرد.
و اما جهاد اقتصادي:
با توجه به شرايط ويژة کشور عزيز ما و اجراي قانون هدفمندي يارانهها سال 1390 از سوي مقام معظم رهبري (مدظله العالي) بسيار بجا و به موقع، سال «جهاد اقتصادي» نام گرفت. جهادي که واژهاي آميخته با ارزشهاي ديني ماست زيرا «جهاد» با ايثار و فداكاري آميخته است. در اين جهاد بايد قصد قربت داشت و به دنبال تقرب به خدا بود. رهبر معظم انقلاب اسلامي (مدظلهالعالي) در اين نامگذاري، فعاليت اقتصادي را با نگاه عبادي نگريسته و با بكارگيري عنوان جهاد بر اين نكته تأكيد فرمودند كه نبايد به روند طبيعي كار اقتصادي در كشور اكتفا كرد بلكه بايد جهش اقتصادي نمود.
اينک در شرايط بسيار سرنوشتساز سياسي منطقه، در حاليکه الگوي كشورهاي اسلامي هستيم بايد جهش اقتصادي را جدي بگيريم چراکه در غير اينصورت بدخواهان داخلي و خارجي بر طبلهاي نااميدي خواهند کوفت که ديديد ميگفتيم دين از سياست وحکومت جداست و نميتواند باعث موفقيت در عرصههاي اقتصادي که مهمترين رکن زندگي است شود!
جهاد اقتصادي در واقع طرحي براي مقابله با جلوهاي ديگر از تهاجم دشمن يعني جنگ اقتصادي است. جنگ اقتصادي دشمن ، پس از ناكامي در ديگر عرصههاي توطئهورزي عليه ملت ايران، طراحي شده است.
انشاءالله و به خواست خداي بزرگ، دولت با سرمايهگذاري و فراهمسازي زيرساختهاي لازم براي اشتغال و رشد اقتصادي امسال را پربركتتر خواهد نمود و بار ديگر ايران عزيز از اين برهة حساس نيز عبور خواهد کرد.
ايران اسلامي براي رسيدن به يک جامعهاي که در آن فقر و بيکاري نباشد و عقب ماندگيها از بين رفته باشد، نيازمند يک رشد اقتصادي بالاي 8 درصد است. گو اينکه، همزمان با رشد اقتصادي، نيازمند عدالت و توانمندسازي تمامي مردم در اداره زندگي خود است و در اين چشمانداز با چند مانع جدي روبروست:
نخست ـ تحريمهاي غرب و کارشکني آنها در راه پيشرفت ملت ايران وجود دارد و ممکن است به اين فشارها دامن بزنند کما اينکه تا کنون، همة راهها را امتحان کردهاند اما روز به روز ناکامتر ميشوند چون جنس انقلاب اسلامي و مردم مسلمان ايران و از همه مهمتر غايت و نيت الهي مسئولان کشور را نشناخته و نميشناسند.
دوم ـ زندگي مصرفي و فرهنگ غير توليدي در اغلب مردم وجود دارد.
سوم ـ عقب ماندگي دويست ساله دوران قاجار و پهلوي که خود ناشي از يک اقتصاد استعماري بوده است.
چهارم ـ الگوهايي که براي رونق و پيشرفت اقتصادي انتخاب شده نتوانسته آن جهش لازم را به وجود آورد
براي گذر از اين موانع، راهي جز يک انقلاب اقتصادي و فرهنگي در کشور نيست. ايجاد يک انقلاب اقتصادي که هم موانع را خنثي کند و هم شکوفايي مادي و معنوي ايران را رقم زند نياز به يک جهاد اقتصادي دارد و در اين جهاد مقدس، نيروي انساني با انگيزه و مثبت جايگاهي ويژه دارد.
در شرايط کنوني که دشمنان نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران از همة زمينهها و عوامل براي جلوگيري از پيشرفت انقلاب اسلامي استفاده ميکنند و هر روز بيش از روز پيش و با توان و پشتيباني مضاعف بر طبلهاي نااميدي و ريزش نيروهاي انقلابي ميکوبند همة ما وظيفه داريم با استفاده از الگوي مديريت اسلامي و با اجراي فرامين مقام معظم رهبري (مدظلهالعالي) به بالا بردن روحية اميد و تلاش در نيروي انساني مرتبط با دايرة کاري و تحت تأثير خود کمک کنيم تا انشاءالله به کوري چشم فتنهگران، بدخواهان و دشمنان، ايراني موفق و سربلند داشته باشيم. انشاءالله
کاسب امین
مقدمه
در شرايط کنوني کشور عزيزمان، در فضايي که هر روز فتنهاي جديد رخ مينمايد داشتن چراغي درخشان و بدون زنگار براي پيدا کردن راه درست، ضروري است و چه راهي بهتر و روشنتر از خط سيري که رهبر معظم انقلاب اسلامي (روحي فدا) نمايان نمودهاند. براي درک صحيح از اين راه درخشان به نظر ميرسد بايد دنبال رهنمودهاي گهربار و معظم له دربارة بصيرت باشيم. از اين رو عنوان مقاله را «بصيرت از ديدگاه مقام معظم رهبري (مدظلهالعالي)» ناميدهايم.
معناي بصيرت
بصيرت به معنى دانايى، بينايى، بينايى دل، هوشيارى، زيرکى و يقين است.(1) نزد اهل معنا، نيرويى نهانى و قلبى است که در شناخت حقايق تا عمق وجود و باطن ذات آن رسوخ مى کند. برخى از اهل معرفت مىگويند: «بصيرت قوّه قلبى يا نيرويى باطنى است که به نور قدس روشن گرديده و از پرتو آن، صاحب بصيرت، حقايق و بواطن اشيا را در مىيابد. بصيرت به مثابه بَصَر (چشم) است براى نفس».(3) ميان بَصَر که تأمين کننده نور ظاهرى، و بصيرت که آورنده نور باطنى است، تفاوت بسيار است؛ مانند:
1. نور ظاهرى، تنها با بينايى انسان سر و کار دارد. خورشيد و ماه و چراغ، بيش از اين که فضا را روشن و بينايى انسان را يارى کنند، کارى انجام نميدهند. پس اگر انسانى ناشنوا بود يا در بويايى و لامسه و گويايى خود نقص داشت، با تابش آفتاب و مهتاب و نورهايى از اين قبيل، مشکلاتش حل نميشود. اما نور باطن همه نقصهاى (باطنى و معنوى) انسان را برطرف و تمام دردهاى او را درمان ميکند.
در صورتى که باطن کسى روشن شد، ساحت جانش چنان نورانى ميشود، که هم صحنههاى خوبى را در خواب و بيدارى ميبيند، هم آهنگهاى خوبى را ميشنود، هم رايحههاى دل انگيزى را استشمام ميکند و هم ظرايف فراوانى را لمس مى نمايد.(4)
2. انسان دو چهره يا دوجنبه دارد: چهره ظاهرى يا مُلکى و چهره باطنى يا ملکوتى، خداوند براى ديدن ظواهر، بَصَر را به صورت بالفعل به انسان داده، بشر از آغاز تولد به کمک آن هر چه را که در شعاع چشم و منظر او قرار گيرد مىبيند. اما براى ديدن باطن و شهود ملکوت، قوه نورى را در نهاد او نهادينه نموده به نام «بصيرت»، که تا آن "نور استعدادى" از قوه به فعليت در نيايد، رؤيت باطن و شهود ملکوت، ميسر نخواهد بود.
صاحب جامع الاسرار مىنويسد: معناى سخن خداوند (نور على نور يهدى اللَّه لنوره من يشاء)،(5) (... و من لم يجعل اللَّه له نوراً فماله من نور)،(6) چيزى جز اين نيست که تا نور حق حاصل نيايد و به دل و جان سالک نتابد، بصيرت در او پديد نيايد. نور حق سرمه چشم بصيرت است و تمام تلاش اهل مجاهده براى آن است که مورد عنايت حق قرار گيرند و نور حق بر دل و بر جانشان پرتو افکن گردد.(7)
حافظ شيرازى که مىگويد:
گرنور عشق حق به دل و جانت افتد ـ باللَّه کز آفتاب فلک خوبتر شوى ؛ ناظر به همين نور است. با پرتو افکن شدن نور حق است که سالک از تحير و تردد مى رَهَد و سرانجام به حقيقت مى رسد.
راه تحصيل بصيرت
براى نيل به مقام رفيع بصيرت بايد به بازسازى و اصلاح نفس خويش پرداخت. مجاهده با هواى نفسانى و تهذيب روح از زنگارهاى گناه، لطيف و شفاف ساختن آيينه دل به نور توحيد، تنها صراط مستقيمى است که "حجاب ديدگان دل" را مى گشايد و آدمى را در معرض الهامات غيبى و مقام کشف و شهود قرار مى دهد. شايد بتوان راههاي زير را براي دريافت صحيح بصيرت پيشنهاد نمود:
1. توبه: اولين گام براى تهذيب نفس و تحصيل بصيرت است. توبه از تقصيرات و گناهان، بلکه از کوتاهيها و جبران حق اللَّه و حق النّاس است.
2. ذکر خدا: ذکر زبانى، قلبى و عملى، موجب بصيرت مى گردد. اميرالمؤمنين(ع) مى فرمايد: «مَنْ ذکر اللَّه استبصر؛(8) هر کسى به ياد خدا باشد، بينايى و بصيرت يابد».
3. هم نشينى با علما: مجالست با علما که موجب بصيرت و بينايى است. على(ع) مى فرمايد:«جاور العلماء تستبصر؛(9) با دانايان بنشين تا آگاهى يابى».
4. خرد ورزى: کسى که هر خبر يا مطلبى را مى شنود، فوراً نميپذيرد، بلکه پيرامون آن مى انديشد و آن را از صافى عقل و انديشهاش مى گذراند، بصيرت و بينايى مى يابد، چنان که آينده نگرى و به کارگيرى خرد در فرجام امور باعث بصيرت و بينايى مى گردد.(10)
5. زهد: عدم دلبستگى به دنيا، از امورى است که باعث بصيرت مى گردد.(11)
6. ارتباط با خدا: ازدياد معرفت به خدا، انس با قرآن و معانى و معارف آن، توسل به ائمه(ع) و مناجات با خدا در خلوت مخصوصاً نماز شب از امورى هستند که موجب بصيرت و بينايى و برخوردارى از الهامات غيبى مىشود.
درجات و مراتب بصيرت
بصيرت باطنى و بينايى دل، درجات و مراتبى دارد. اوج آن مرتبهاى است که ائمه(ع) دارند. اميرالمؤمنين(ع) مىفرمايد: «لو کشف الغطاء ما ازددت يقيناً؛ اگر همه پردهها فرو افتد، چيزى بر يقين من افزوده نميشود».(12) اگر چه آن مرتبه از يقين مخصوص اولياى معصوم(ع) است، ولى ديگران نيز ميتوانند مراتبى را تحصيل نمايند. هر کسى نور باطنى را از فطرت خدا داد خويش استخراج کند و چشم و گوشش باز شود، مى تواند خدا و نشانههاى او را با «چشم دل» ببيند و صداى تسبيح موجودات هستى را بشنود، که به حکم «يسبّح للَّه ما فى السموات و ما فى الارض».(13) همه آنان که در آسمان و زمينند، تسبيح خدا مى کنند. بسيارى از واقعيتها را که با چشم نميتوان ديد، با بصيرت مشاهده مىکند، بلکه توانايى ديدن جهنم و شنيدن صداى زفير آن را پيدا مىکند، چنان که قرآن مى فرمايد: «کلاّ لو تعلمون علم اليقين لترونّ الجحيم، ثم لترونّها عين اليقين».(14)
آثار بصيرت
در حديث نبوى آمده است که در دل هر بندهاى دو ديده نهانى است که به واسطه آن دو، غيب را مىنگرد و چون خدا بخواهد در حق بندهاى نيکى کند، دو چشم دلش را مىگشايد تا به واسطه آن، آنچه را که از ديدگان ظاهريش نهان است، بتواند ديد.
از شمار انسانهاى صاحب بصيرت «حارث بن مالک بن نعمان انصارى» بود. پيامبر اکرم از او پرسيد: "چگونهاى و در چه حالى؟" عرض کرد: "مؤمن راستين و اهل يقينم". پيامبر فرمود: "علامت يقين و ايمان راستينت چيست؟" عرض کرد: "زهد و کنارهگيرى نفسم از دنيا و دلبستگى آن، موجب شد که شبهايم را به بيدارى و عبادت و روزهايم را به روزه و تشنگى بگذرانم، از اين رو به درجهاى از بصيرت و بينايى رسيدهام که گويى عرش پروردگارم را که براى حسابرسى بر پا شده است، مى بينم و بهشتيان را در حال زيارت يکديگر مىنگرم و زوزه وحشتناک جهنميان را از درون آتش ميشنوم". پيامبر فرمود: "بندهاى است که خدا قلبش را روشن کرده است. حال به برکت اين نور الهى صاحب بصيرت شدهاى پس آن را حفظ کن".(15)
اين خاصيت نور باطنى يا بصيرت است که از فطرت انسان پرتو افشان مىشود و اگر منبع الهى آن (فطرت) زنده به گور نشود و غبار آلودگيها و تيرگى هواهاى نفسانى آن را نپوشاند، همواره چشم بصيرت باطن، پر فروغ خواهد بود اما اگر در پشت ظلمت گناه پنهان گردد و انسان تبهکار، حقيقت خود را نبيند، از آن رو که نورى ندارد، خود را گم مى کند و پس از مدتى خويشتن را به کلّى فراموش مى نمايد.
اينک که به طور خلاصه با فضاي مفهومي بصيرت آشنا شديم وقت آن است تا در انديشههاي عالمانة رهبر معظم انقلاب اسلامي (مدظلهالعالي) به دنبال اين گوهر تابناک بگرديم.
بصيرت از ديدگاه مقام معظم رهبري (مدظلهالعالي)
مقام معظم رهبري (مدظلهالعالي) داراي منظومة فکري فرهنگي منسجمي هستند که داراي يک دال مرکزي حول محور «اسلام خالص جامعنگر» است. در منظومة فکري معظمله سه نظام بينشي، منشي و کنشي وجود دارد که با شناخت اين منظومهها ميتوانيم نسبت به انديشة عاليترين رهبر جهان تشيع شناخت کافي پيدا کنيم و بيترديد اين شناخت در نحوة تفکر، تصميمسازي، تصميمگيري و انجام وظيفة ما بسيار مؤثر خواهد بود.
نيک ميدانيم که نظام اسلامي ما بر اساس نظام ولايي تمرکز و شکل يافته است پس بايد اجزا و عناصر فکري رهبري معظم انقلاب اسلامي را بشناسيم. مقولاتي مانند بصيرت خواص و عوام، تهاجم فرهنگي، مهندسي فرهنگي، الگوي اسلامي- ايراني پيشرفت، تحول در علوم انساني، مردمسالاري ديني و ... براي اولين بار توسط ايشان مطرح شده و معظمله معتقدند اين موارد جزء اصول نظام فکري جمهوري اسلامي ايران است و دقيقا آسيب جدي موجود در کشور که همان «عدم شناخت نظاممند افکار رهبري» است همينجا رخ مينمايد.
حضرت آيت الله العظمي امام خامنهاي (مدظلهالعالي) به دليل ارتباط با افراد و جريانهاي مختلف فکري از انديشهاي جامع، کاربردي و عيني برخوردارند و تاکنون هيچگاه از مباني اصلي دور نشدهاند و همانگونه که اشاره شد «مرکزيت فکري رهبري، اسلام خالص جامعنگر است» و به شدت از «التقاط» پرهيز دارند. همين منظومه در افکار حضرت امام خميني (رحمتالله عليه) و علامه طباطبايي ديده ميشود اما به دليل تخصص تاريخي رهبري نسبت به تاريخ ايران، جهان، ائمه عليهمالسلام و ... منظومة فکري ايشان با ديگران، تفاوتهاي آشکاري دارد و از همينجاست که مقولات عميقي همچون بصيرت در ديدگاه معظمله جايگاه خاصي پيدا ميکند. جهانيان و منجمله جهان اسلام و ايران عزيز، اوج اين بصيرت را به زيبايي و روشني در کنترل فتنة 1388 و جذب حداکثري ايشان به دليل وجود بعد تقوا و خدامحوري، انصاف و اعتدال در داوري نسبت به ديگران و ... در قضاوت و رفتار اجتماعي ايشان ديدند. (16)
به اعتقاد نگارنده؛ وجود بصيرت در منظومة فکري مقام معظم رهبري (مدظلهالعالي) در نظام کنشي معظمله نمود پيدا ميکند که ريشه در نظام منشي و نظام بينشي ايشان دارد. به همين دليل، عمده شخصيتها و جناحهاي مختلف، معظمله را قبول داشته و علاوه بر همکاري و تعامل با رهبري نسبت به اجراي فرامين ايشان گردن ميگذارند. براي درک ملموس وجود بصيرت در قضاوت و عمل مقام معظم رهبري (مدظلهالعالي) به نقل از حجتالإسلام والمسلمين آقاي دکتر خسروپناه خاطرهاي از آقاي سيدجواد طباطبايي را ميآوريم. ايشان ميگويد نقدي بر عبدالکريم سروش کردم، خيلي برآشفته و گفته بود بايد قلمش را شکست و دهانش را دوخت. اما وقتي نسبت به رهبري نقد کردم با وجود اينکه هم قلم، هم دهان و هم جوالدوز در اختيار ايشان است ولي نه قلمي ميشکند و نه دهاني ميدوزد.
در مطالعه و جستجوي بيانات و مکتوبات مقام معظم رهبري (مدظلهالعالي) در خصوص واژة بصيرت، مقولاتي همچون بصيرت افزايي، بصيرتبخشي، بصيرتيابي، بصيرتپراکني و ... به چشم ميخورد.
- بصيرت يعني اينكه بدانيم شمري كه سر از پيکر امام حسين(ع) جدا كرد همان جانباز صفين بود كه تاچند قدمي شهادت پيش رفت. (1390: در ديدار با مردم)
- بايد بيدار باشيد، بايد هوشيار باشيد، بايد در صحنه باشيد، بايد بصيرت را محور كار خودتان قرار دهيد. مواظب باشيد دچار بىبصيرتى نشويد. (1389: در ديدار با جوانان و دانشجويان استان قم)
- يك نكتهاى در اينجا وجود دارد: گاهى بصيرت هم وجود دارد، اما در عين حال خطا و اشتباه ادامه پيدا ميكند؛ كه گفتيم بصيرت شرط كافى براى موفقيت نيست، شرط لازم است. (1389: در ديدار با جوانان و دانشجويان استان قم)
- مطالبهى بصيرت، مطالبهى همين تدبر است؛ مطالبهى همين نگاه كردن است؛ مطالبهى چيز بيشترى نيست. و به اين ترتيب ميشود فهميد كه بصيرت پيدا كردن، كار همه است؛ همه ميتوانند بصيرت پيدا كنند. (1389: در ديدار با جوانان و دانشجويان استان قم)
- بصيرت پيدا كردن، كار سختى نيست. بصيرت پيدا كردن همين اندازه لازم دارد كه انسان اسير دامهاى گوناگون، از دوستىها، دشمنىها، هواى نفسها و پيشداورىهاى گوناگون نشود. انسان همين قدر نگاه كند و تدبر كند، ميتواند واقعيت را پيدا كند. (1389: در ديدار با جوانان و دانشجويان استان قم)
- نبايد از گفتهها يا نوشتههاي ما برداشت اختلاف شود و اگر هم اختلاف نظري است، نبايد جلوي مردم اخم کرد و بهانه به دست رسانههاي بيگانه داد. (1390: در ديدار با مسئولان نظام)
- براى اينكه بتوانند اين انقلاب را از درون شكست بدهند. ملت در مقابل اين توطئهى بزرگ، اين حركت خصمانه، با آگاهى و بصيرت و عزم و ايستادگىِ بىنظيرى توانست دشمن را به شكست بكشاند. تجربهاى كه در اين هشت ماه بعد از انتخابات تا بيست و دوم بهمن بر اين ملت و بر اين كشور گذشت، تجربهاى پر از درس، پر از عبرت و حقيقتاً مايهى سربلندى ملت ايران است. (1/1/1389)
- خسته مباد گامهاى استوارتان، سربلند باد پرچم همت و آزادگىتان، درود خدا بر عزم راسخ و بصيرت بىهمتايتان كه هميشه در لحظهى نياز، صحنه رويارويى با بد دلان و بدخواهان را عرصهى پيروزى حق مىسازد و نمايشگاهى از عزت و عظمت مىآرايد. (22 بهمن 1388) (17)
نگاه ويژة مقام معظم رهبري در وجود بصيرت در ميان ياران خويش:
با نگاهي به تاريخ پر فراز و نشيب انقلاب اسلامي ايران، ميبينيم قهرمانان بزرگ انقلاب که بيشترشان به فيض شهادت نائل آمدند صاحب بصيرت بودند. يکي از اين بزرگان، شهيد دکتر مصطفي چمران است. پايگاه حفظ و نشر آثار آيت الله العظمي خامنه اي (مدظلهالعالي) به مناسبت سالگرد شهادت دکتر مصطفي چمران بخشي از سخنان مقام معظم رهبري را در مورد دکتر چمران بازنشر داده است که در ذيل مي آيد:
- ... بعد معلوم شد که {دکتر چمران} نگاه سياسي و فهم سياسي و آن چراغ مه شکنِ دوران فتنه را هم دارد. فتنه مثل يک مه غليظ، فضا را نامشخص ميکند؛ چراغ مه شکن لازم است که همان بصيرت است. آنجا جنگيد؛ بعد که انقلاب پيروز شد، خودش را رساند اينجا. (18)
بصيرت در نگاه عميق تاريخي مقام معظم رهبري (مدظلهالعالي)
قبلا در تبيين منظومة فکري رهبر معظم انقلاب اسلامي (مدظلهالعالي) گفتيم که ايشان به دليل تسلط تاريخي خوبي که دارند داراي نگاهي جامعنگر در خصوص حوادث تاريخي ايران هستند، پس يکي ديگر از فضاهايي که ميتوان با دقت در آن به بصيرت دست يافت، مطالعة عميق تاريخ ايران است.
با مطالعة عميق بيانات حضرت آيتاللهالعظمي امام خامنهاي (مدظلهالعالي) در تحليل انقلاب مشروطه از سال 1367 تا کنون به نکات بسيار ظريف و عميقي در خصوص بصيرت و نقشة محو روحانيت در مشروطه مواجه ميشويم که در زير از نظرتان ميگذرد:
"توجه نكردند كه حرفهايى كه اينها دارند در مجلس شوراى ملى آن زمان مىزنند يا در مطبوعاتشان مىنويسند، مبارزه با اسلام است، اين را توجه نكردند، مماشات كردند. نتيجه اين شد كه كسى كه مىدانست و مىفهميد - مثل مرحوم شيخ فضلالله نورى - جلوى چشم آنها به دار زده شد و اينها حساسيتى پيدا نكردند".
معظمله در فرازهايى از فرمايشات حکيمانة خود به مناسبت سالگرد نهضت مشروطه، نهضتي که دچار فتنههاي پيچيدهاي شد نکاتي را ميفرمايند که سراسر بصيرتافزاست:
* گناه ملى و عمومى و مجازات آن: (در) گناهان جمعى ملتها، بحث يك نفر آدم نيست كه خطايى انجام دهد و يك عده از آن متضرر شوند؛ گاهى يك ملت يا جماعت مؤثرى از يك ملت مبتلا به گناهى مىشوند. اين گناه هم استغفار خودش را دارد. يك ملت گاهى سالهاى متمادى در مقابل منكر و ظلمى سكوت مىكند و هيچ عكسالعملى از خود نشان نمىدهد؛ اين هم يك گناه است، شايد گناه دشوارترى هم باشد، اين همان "ان الله لا يغير ما بقوم حتى يغيروا ما بانفسهم" است، اين همان گناهى است كه نعمتهاى بزرگ را زايل مىكند، اين همان گناهى است كه بلاهاى سخت را بر سر جماعتها و ملتهاى گنهكار مسلط مىكند. ملتى كه در شهر تهران ايستادند و تماشا كردند كه مجتهد بزرگى مثل شيخ فضلالله نورى را بالاى دار بكشند و دم نزدند؛ ديدند كه او را با اينكه جزو بانيان و بنيانگذاران و رهبران مشروطه بود، به جرم اينكه با جريان انگليسى و غربگراى مشروطيت همراهى نكرد، ضد مشروطه قلمداد كردند - كه هنوز هم يك عده قلمزنها و گويندهها و نويسندههاى ما همين حرف دروغ بىمبناى بىمنطق را نشخوار و تكرار مىكنند - پنجاه سال بعد چوبش را خوردند؛ در همين شهر تهران، مجلس مؤسسانى تشكيل شد و در آنجا انتقال سلطنت و حكومت به رضاشاه را تصويب كردند. آنها يك عده آدم خاص نبودند؛ اين يك گناه ملى و عمومى بود. "و اتقوا فتنة لاتصيبن الذين ظلموا منكم خاصة"؛ گاهى مجازات فقط شامل افرادى كه مرتكب گناهى شدند، نمىشود؛ مجازات عمومى است، چون حركت عمومى بوده، ولو همه افراد در آن شركت مستقيم نداشتند. همين ملت آن روزى كه به خيابانها آمدند و سينهشان را مقابل تانكهاى محمدرضا پهلوى سپر كردند و از مرگ نترسيدند، يعنى تحمل و صبر و سكوت گناهآلود پنجاه ساله را تغيير دادند، خداى متعال پاداش آنها را داد، حكومت ظلم ساقط شد، حكومت مردمى سر كار آمد، وابستگى ننگآلود سياسى از بين رفت، حركت استقلال آغاز شد و انشاءالله ادامه هم دارد و ادامه پيدا خواهد كرد و اين ملت به توفيق الهى و به همت خود، به آرمانهاى خودش خواهد رسيد. اين به خاطر اين بود كه حركت كرد. بنابراين (اين نوع) گناه هم يكطور استغفار دارد.( 8/8/1384)
* پيامد نشناختن دشمن و دشمنىها: بايد دشمنىها را شناخت. مشكل ما اين است. اينكه بنده مسأله بصيرت را براى خواص تكرار مىكنم، به خاطر اين است. گاهى اوقات غفلت مىشود از دشمنىهايى كه با اساس دارد مىشود؛ اينها را حمل مىكنند به مسائل جزيى. ما در صدر مشروطه هم متأسفانه همين معنا را داشتيم. در صدر مشروطه هم علماى بزرگى بودند - كه من اسم نمىآورم؛ همه مىشناسيد، معروفند - كه اينها نديدند توطئهاى را كه آن روز غربزدگان و به اصطلاح روشنفكرانى كه تحت تأثير غرب بودند، مغلوب تفكرات غرب بودند، طراحى مىكردند؛ توجه نكردند كه حرفهايى كه اينها دارند در مجلس شوراى ملى آن زمان مىزنند يا در مطبوعاتشان مىنويسند، مبارزه با اسلام است، اين را توجه نكردند، مماشات كردند. نتيجه اين شد كه كسى كه مىدانست و مىفهميد - مثل مرحوم شيخ فضلالله نورى - جلوى چشم آنها به دار زده شد و اينها حساسيتى پيدا نكردند. بعد خود آنهايى هم كه به اين حساسيت اهميت و بها نداده بودند، بعد از شيخ فضلالله مورد تعرض و تطاول و تهتك آنها قرار گرفتند و سيلى آنها را خوردند؛ بعضى جانشان را از دست دادند، بعضى آبرويشان را از دست دادند. اين اشتباهى است كه آنجا انجام گرفت؛ اين اشتباه را ما نبايد انجام بدهيم.( 8/8/1384)
* مسأله تشخيص حق از باطل: در مشروطه، چوب اشتباه حق و باطل را خورديم ، تشخيص حق از باطل يكى از آن مسايلى است كه در طول تاريخ بشر و تاريخ نبوتها، نقطه دشوار زندگى انسانها به حساب مىآمده است. همه مايلند حق را تعقيب كنند و به آن عمل نمايند. همه مايلند از باطل اجتناب كنند. البته غير از انسانهايى كه وجودشان به آتش قهر الهى تبديل شده است و مظهر شيطانند، عموم مردم و انسانهاى داراى عقل و انصاف و صفات انسانى، مىخواهند از باطل اجتناب بكنند و به حق گرايش پيدا نمايند، اما تشخيص اينها، هميشه آسان نيست. اميرالمؤمنين(ع) در يكى از خطبههايى كه دردمندى آن بزرگوار، در كلمات و جملات آن آشكار است، همين مطلب را بيان مىكنند، مىفرمايند: اگر حق صريح و خالص بود، كسى به شبهه نمىافتاد و اگر باطل لخت و عريان ظاهر مىشد، كسى از آن تعقيب نمىكرد؛ "ولكن يوخذ من هذا ضغث و من هذا ضغث فيمزجان فهنالك يستولى الشّيطان على اوليائه"، يعنى دستهاى كجانديش و ترفندكار، قسمتى از حق را با باطل مخلوط مىكنند و لعابى از حق روى باطل مىدهند تا باطل قابل عرضه شود و براى مردم سادهلوح، قابل قبول باشد. اينجا است كه شيطان بر دوستانش مستولى شده و حق مشتبه مىشود. ما چوب اشتباه حق و باطل را در طول تاريخ انبيا و در طول تاريخ اسلام بارها خوردهايم. شايد يكى از علل اينكه دوران اختناق در اين كشور طولانى شد و اقلاً دو قرن استعمار در اين كشور حضور موذيانهاى داشت و ما مردم نتوانستيم آنچنان به دهان استعمار بكوبيم كه برود و نيايد، همين بود كه حق و باطل مشتبه مىشد و صريح نبود و صراط روشن براى مردم وجود نداشت، لذا چه در مشروطه و چه در قضاياى قبل و بعد آن، ما ملت ايران چوب اشتباه حق و باطل را خورديم.( 6/12/1388)
* نگاهى به استبداد قاجار و نهضت مشروطه: دوران استبداد حكومت قاجار مردم را به جان آورده بود. مردم قيام كردند، دلسوزان جامعه قيام كردند؛ پيشرو آنها هم علماى دين بودند. در نجف، مرجع تقليدى مثل مرحوم آيتالله آخوند خراسانى، در تهران سه نفر عالم بزرگ - مرحوم شيخ فضلالله نورى، مرحوم سيد عبدالله بهبهانى، مرحوم سيد محمد طباطبايى - پيشوايان مشروطه بودند. پشتوانه اينها هم دستگاه حوزه علميه در نجف بود. اينها چه مىخواستند؟ اينها مىخواستند كه در ايران عدالت برپا شود، يعنى استبداد از بين برود. وقتى كه جوش و خروش مردم ديده شد، دولت انگلستان كه آن وقت در ايران نفوذ بسيار زيادى داشت و از عواملى در ميان روشنفكران برخوردار بود، اينها را ديد و نسخه خودش را به اينها القاء كرد. البته در بين همان دلسوزان هم عدهاى از روشنفكران بودند. حق آنها نبايد ضايع شود، ليكن يك عده روشنفكر هم بودند كه مزدور و خودفروخته و از عوامل انگليس محسوب مىشدند. بارى، مشروطه، قالب و تركيب حكومتى انگليس بود. اين روشنفكران به جاى اينكه دنبال دستگاه عدالت باشند و يك تركيب ايرانى و يك فرمول ايرانى براى ايجاد عدالت به وجود آورند، مشروطيت را سر كار آوردند. نتيجه چه شد؟ نتيجه اين شد كه اين نهضت عظيم مردم كه پشت سر علما و به نام دين و با شعار دينخواهى بود، بعد از مدت بسيار كوتاهى منتهى به اين شد كه شيخ فضلالله نورى را در تهران به دار كشيدند. اندك زمانى بعد، سيد عبدالله بهبهانى را در خانهاش ترور كردند. بعد از آنهم سيد محمد طباطبايى در انزوا و تنهايى از دنيا رفت. آنوقت مشروطه را هم به همان شكلى كه خودشان مىخواستند برگرداندند؛ مشروطهاى كه بالاخره منتهى به حكومت رضاخانى شد! ( 12/7/1368)
* نقش روحانيت در حركتهاى اصلاحى جامعه: از صد سال پيش به اين طرف، هر حركت اصلاحى، مبارزه اجتماعى و سياسى و هر تحول بزرگى در ايران اتفاق افتاده است، يا رهبران آنها روحانى بودهاند و يا روحانيت جزو رهبران آنها بوده است. تاريخ در مقابل ما است. دشمنان روحانيت در طول شصت سال اخير، هر چه عليه روحانيت تلاش كردهاند، نتوانستهاند اين موضوع را انكار كنند، چون متن تاريخ است. اولين نداى مشروطه از حلقوم علماى بزرگ بيرون آمد. در قضيه تنباكو، امتيازات دوران ناصرالدين شاه، ملىشدن صنعت نفت و مبارزه با رژيم پهلوى كه منتهى به نهضت عظيم اسلامى و تشكيل جمهورى اسلامى شد نيز چنين بوده است. دشمن، اين تاريخ را مىداند. وقتى تشكيلاتى به نام دين و روحانيت شناخته شده، با مركزيت و مسؤوليت مشخص و رياست كسانى كه جز با تقوا ممكن نيست به رياست برسند، وجود دارد، كار دشمن سخت مىشود.( 14/7/1379)
* پيش از اين، در كشور خود ما، انقلاب مشروطيت بود، اما بعد از پيروزى، هنگامى كه علما را كنار زدند، از مسير منحرف شد و مشروطيت به جايى رسيد كه رضاخان قلدر - فردى كه ضد همه آرمانهاى مشروطهخواهى بود - به حكومت رسيد. اگر انقلاب اسلامى ما هم تحت رهبرى دينى نبود، سرنوشتى چون انقلاب مشروطيت پيدا مىكرد. هر انسان هوشمندى، وقتى توجه مىكند كه اولا شروع اين نهضت و پيروزى آن، ثانيا بقاى جمهورى اسلامى و مضمحلنشدن آن و ثالثا مستقيم حركتكردن جمهورى اسلامى و انحرافنشدن آن، به بركت دين و رهبرى دينى است، پشت سر آن، يك نكته ديگر را هم مىفهمد و آن نكته اين است كه دشمنان انقلاب اسلامى، چه در خارج و چه در داخل، سعى مىكنند دين و رهبرى دينى را از اين انقلاب بگيرند. اين، يك امر قهرى است.( 10/8/1374)
*نقشه محو روحانيت: روحانيت، عنصر اصلى در مبارزات پانزدهساله منتهى به پيروزى انقلاب و سپس در تشكيل نظام مقدس اسلامى و برافراشتن پرچم اسلام در جهان و در مقاومت پرشور ملت ايران در برابر تهاجمهاى گوناگون دشمنان و پيش از اينها و در طول قرنهاى متمادى، عامل اصلى حفظ معارف اسلامى و ايمان عميق و صادقانه ملت ايران به مكتب حياتبخش اسلام و رشد تفكرات دينى در همهجا بوده است. حضور روحانيون متعهد و مبارز در مركز مبارزه با رژيم دستنشانده آمريكا بود كه قشرهاى گوناگون مردم را به صحنه مبارزه كشانيد و مبارزه را شكل عمومى و مردمى بخشيد. در همه حوادث بزرگى كه ملت ايران يكپارچه در آن شركت جستهاند - مانند نهضت مشروطيت و قيام تنباكو - نيز حضور علماى دين در پيشاپيش صفوف، تنها عامل اين حضور عمومى بوده است. استعمارگران انگليسى، با درك همين حقيقت بود كه انهدام جامعه روحانيت را مقدمه لازم براى ادامه حضور استعمارى خود در ايران دانستند و به وسيله عامل دستنشاندهشان - رضاخان - در سالهاى 1313 به بعد، نقشه محو روحانيت را شروع كردند و در آن سالها دست به فجايعى نسبت به علماى عالىمقام و حوزههاى علميه زدند كه در تاريخ ايران، پيش از آن هرگز سابقه نداشت و متأسفانه شرح اين فجايع و ماجراى مقاومت مظلومانه علما و طلاب در آخرين سالهاى حكومت رضاخان قلدر، بهطور كامل تدوين نشده و در معرض اطلاع مردم قرار نگرفته است و لازم است اطلاع شاهدان عينى - كه بحمدالله هنوز تعداد آنان كم نيست - به وسيله افراد و مؤسسات مسؤول، با همتى مردانه گردآورى شود.( 19/10/1371)
* مشروطه و بىتجربگى ملت و رهبران آن: مكرر عرض كردهايم كه در خيلى از مناطق دنيا، انقلابها با نفس دين شروع شد، اما به خاطر ضعف رهبرى، از دين فاصله گرفت و گاهى هم ضد دين شد. در تاريخ خودمان در نهضت مشروطيت ديديم كه روحانيون آمدند يك حادثه بزرگ (نظام مشروطيت) را در كشور ايجاد كردند و پايان دوره استبداد را تدارك ديدند، بعد همين مشروطيت، پايگاهى براى ضديت با دين و روحانيت شد و هنوز ابتداى كار بود كه روزنامههاى صدر مشروطيت، به نام آزادى شروع به كوبيدن دين كردند، تا جايى كه يكى از شخصيتهاى روحانى آن زمان - مرحوم آقاشيخ فضلالله نورى - كه جزو پيشروان مشروطيت بود، در مقابل آن مجلس و مشروطيت ايستاد و سرانجام هم به شهادت رسيد.( 10/3/1369)
وقتى مشروطيت بهوجود آمد يا سالهاى بعد از مشروطيت، اگر ملت ايران توانسته بود همان كارى را بكند كه در انقلاب اسلامى كرد، راه از آن زمان شروع مىشد و ما امروز مىتوانستيم شاهد جامعهاى باشيم كه هم از لحاظ علمى و صنعتى پيشرفته است، هم يك جامعه برخوردار از عدالت است، هم يك جامعه برخوردار از احساس معنويت و ايمان معنوى است، ولى وقتى ملت ايران تشنه چنان تحولى بود، نگذاشتند اين تحول صورت بگيرد. اينكه مىگويم نگذاشتند، يك محاسبه كاملا دقيق و علمى دارد، نه اينكه ملت ايران نمىخواست يا حاضر به فداكارى نبود، چرا، ليكن در دوره مشروطيت، از بىتجربگى ملت و رهبران آن استفاده كردند و حركت عظيمى كه در اين كشور عليه استبداد درازمدت پادشاهان - كه سرچشمه همه بدبختىها بود - بهوجود آمده بود، به بيراهه كشاندند و از درون آن را پوچ و منهدم كردند. ماجراى مشروطيت، يكى از ماجراهاى تلخ تاريخ اخير ما است. ملت ايران وارد ميدان شدند، رهبران روحانى، علماى بزرگ و مراجع از نجف و از داخل كشور مردم را بسيج كردند، ملت هم خوب فداكارى كردند، اما چون تجربه كارى نداشتند، دشمنان، نفوذىها و سلطهگران بيگانه توانستند اين حركت را از درون منهدم و خنثى كنند و از بين ببرند. سالها اين ملت در سختىهاى ناشى از سلطه بيگانه گذراند تا اينكه زمينه براى انقلاب اسلامى آماده شد. رهبرى حكيم، پرقدرت، با اراده و عزم راسخ و نافذ در همه دلها، در ميان مردم بهوجود آمد و وارد ميدان شد. ملت هم تجربه پيدا كرده بودند، لذا انقلاب اسلامى شكل گرفت و اين دفعه ترفند دشمن بىاثر ماند، چون ملت و رهبران در انقلاب اسلامى تجربه پيدا كرده بودند. اين دفعه در انقلاب اسلامى، با استفاده از تجربه مشروطيت، هم ملت ما، هم رهبران روحانى ما و هم روشنفكران صادق ما فهميدند كه بايد حصار معنوى - يعنى حصار ايمان، ارزشهاى انقلابى و حصار بيدارى - را در مقابل توطئههاى دشمن محكم نگه دارند.( 2/12/1368)
* مشروطيت براى همين پيش آمد برادران و خواهران عزيز! تفاوت عمدهاى بين مجلس شوراى اسلامى و همه پارلمانهاى دنيا وجود دارد و آن، اسلامىبودن است. شوخى نيست، امروز صد و پنجاه سال است كه برجستهترين و شريفترين عناصر سياسى و دينى ملت ما، پرچم حاكميت اسلام را بلند كردهاند و پايش سينه زدهاند و بسيارى در اين راه جان دادند؛ امثال مدرسها، آخوند خراسانىها و سيد جمالالدينها. قضيه اينطورى است. اين مربوط به امروز ما نيست كه بگوييم دين و سياست يكى است، عدهاى هم بگويند يكى است، اما يك عده هم بگويند نه، خيلى هم يكى نيست! حرف امروز نيست؛ اين حرف، صد و پنجاه سال ريشه دارد. پدر برجستهترين زبدگان اين كشور در راه مبارزه براى اين فكر درآمد؛ هزاران جان پاك در اين راه شهيد شدند، مدرس به آن عظمت سينه را براى اين قضيه سپر كرد، اصلا مشروطيت ايران براى همين پيش آمد، اگرچه بعد منحرفش كردند، عدهاى بد و ناشيانه عمل كردند، عدهاى هم متكى به قدرتهاى خارجى زرنگى كردند و آن را از دست مردم قاپيدند، بعد هم كه امام بزرگوار آمد، از اول حركتش را بر اين اساس قرار داد و ملت ايران هم اين را خواستند و مىخواهند.( 24/12/1383)
خطرات بي بصيرتي و عدم توجه به شوراي نگهبان:
با مطالعه اتفاقات ناخوشايندي که در انقلاب مشروطه افتاد و مقايسة آن با رخدادهاي انقلاب اسلامي در سه دهة اخير متوجه ميشويم دشمنيها به شکل عميقتر و پيچيدهتري ادامه دارد. يکي از آن نقاط خطر، عدم توجه به شوراي نگهبان است. مقام معظم رهبري (مدظلهالعالي) اين خطر را چنين گوشزد ميکنند:
* ضرر انحراف از موازين دينى شوراى نگهبان نقطه تضمين و تأمين براى نظام اسلامى است. اين امر بسيار مهمى است. شوراى نگهبان در مجموعه تشكيلات نظام جمهورى اسلامى، مثل بقيه دستگاهها نيست كه بگوييم ارگانها و تشكيلات مختلفى هستند؛ بعضى مهمترند، بعضى كم اهميتترند، اين هم يكى از آنها؛ نه. شوراى نگهبان مثل بعضى از پديدههاى يك نظام - مانند قانون اساسى - وضع ويژهاى دارد. شوراى نگهبان تشكيلاتى است كه اگر خوب باشد و درست كار كند، اين نظام ديگر خطر انحراف از دين نخواهد داشت. اين چيز كمى نيست. اين چيز قابل مقايسهاى با چيزهاى ديگر نيست. ببينيد از مشروطه تا پيروزى انقلاب اسلامى بر اثر انحراف از موازين دينى چقدر ضرر كرديم! دهها سال اين كشور خسارت ديد، به خاطر اينكه از اصول دينى انحراف حاصل شد. با اينكه اساس مشروطيت بر پايه دين بنا شده بود، اما رعايت نشد و آن قضيه طراز اول مورد توجه قرار نگرفت. بعد هم با دين مخالفت شد و پديدههاى دينى آن نظام از بين رفت، اما غيردينىهايش تقويت گرديد و آن چيزى شد كه شما ديديد يك كشور و يك ملت چه خسارتى را در طول اين چند ده سال دوران مشروطه تا پيروزى انقلاب اسلامى متحمل شد. (7/3/1382)
* فرمول قديمى دشمن: دشمن فهميد كه راز پيروزى ملت ايران چيست، لذا درصدد برآمد تا سياسيّون و سردمداران دولتى را از روحانيت و دين جدا كند. آنها را از آيتاللَّه كاشانى جدا كردند و بينشان فاصله انداختند و متأسفانه موفّق هم شدند. از سى تير 1331 كه مرحوم آيتاللَّه كاشانى توانست ملت ايران را آنطور به صحنه بياورد، تا 28 مرداد 1332 كه عوامل آمريكا در تهران توانستند مصدّق را سرنگون و تمام بساط او را جمع كنند و مردم هيچ حركتى از خود نشان ندادند، يك سال و يك ماه بيشتر طول نكشيد. در اين يك سال و يك ماه، با وساطت ايادى ضدّ استقلال اين كشور و با توطئه دشمنان اين ملت، دكتر مصدّق مرتّب فاصله خود را با آقاى كاشانى زياد كرد، تا اينكه مرحوم آيتاللَّه كاشانى چند روز قبل از ماجراى 28 مرداد نامه نوشت - همه اين نامهها موجود است - و گفت من مىترسم با اين وضعى كه داريد، عليه شما كودتا كنند و مشكلى به وجود آورند. دكتر مصدّق گفت: من مستظهر به پشتيبانى مردم ايران هستم! اشتباه او همينجا بود. ملت ايران را سرانگشت روحانيت - كسى مثل آيتاللَّه كاشانى - وادار مىكرد كه صحنهها را پُر كند و به ميدان بيايد و جان خود را به خطر بيندازد. در 28 مرداد كه كاشانى منزوى و خانهنشين بود - و در واقع دولت مصدّق او را منزوى و از خود جدا كرده بود - عدم حضور او در صحنه موجب شد كه مردم نيز در صحنه حضور نداشته باشند، لذا كودتاچيهاى مأمور مستقيم آمريكا توانستند بيايند و بهراحتى بخشى از ارتش را به تصرّف درآورند و كودتا كنند. يك مشت اوباش و الواط تهران را هم راه انداختند و مصدّق را سرنگون كردند. پس از آن، ديكتاتورىِ محمدرضاشاهى به وجود آمد كه بيستوپنج سال اين ملت زير چكمههاى ديكتاتورى او لگدمال شد و ملىشدن صنعت نفت هم در واقع هيچ و پوچ گرديد، چون همان نفت را به كنسرسيومى دادند كه آمريكاييها طرّاحى آن را كردند. هرچه دشمن خواست، همان شد؛ به خاطر جداشدن از روحانيت و دين. اينها عبرت است. شبيه همين قضيه در صدر مشروطيت اتفاق افتاد. آنجا هم كار را مردم كردند و حضور آنها بود كه مشروطيت را بر حكّام مستبد قاجار تحميل كرد، و الّا مظفرالدين شاه كسى نبود كه مشروطيت را قبول كند؛ حضور و فشار مردم او را مجبور كرد كه مشروطيت را بپذيرد. روحانيون و علماى بزرگ، مردم را به صحنه آورده بودند. بعد از آنكه مشروطيت به وجود آمد، جمعى از روشنفكران خودباخته در مقابل انگليس، با تبليغات و روزنامهها و روشهاى خود، كارى كردند كه روحانيت و مردم متديّن را نسبت به نهضت مشروطيت بدبين و مأيوس كردند. نتيجه اين شد كه در ابتدا يك ديكتاتورى توأم با هرج و مرج، چند سال بعد هم ديكتاتورى سياه دوران رضاخان بر اين ملت مسلّط شد. اين دو واقعه، دو تجربه است كه البته هر كدام تحليل و داستان جداگانهاى دارد. (اما در انقلاب اسلامى)، مردم و جوانان ما نگذاشتند فرمول قديمى دشمن، در انقلاب اسلامى تحقّق پيدا كند. اين فرمول چيست؟ قدم اوّل، جدايى دستگاه سياست و نهضت از دين و روحانيت است. قدم دوم، مأيوسشدن مردم از تحوّلى كه به وجود آمده است، مثل مشروطيت و نهضت ملىشدن صنعت نفت. مأيوسشدن مردم موجب مىشود كه در صحنه حضور نداشته باشند. قدم سوم، در غياب مردم، پديدآمدن يك ديكتاتورى ظالمانه و بىرحم و در مشت دشمن و استكبار و استعمار قرار گرفتن است.( 14/11/1374)
رنج معظمله از بياطلاعي جوانان از قضاياي تاريخي کشور:
* از اين قضيه رنج مىبرم من از اينكه مىبينم جوانان ما از اين قضايا بىاطّلاعند، رنج مىبرم. هميشه اطّلاع از آنچه دشمن در گذشته عمل كرده است، موجب مىشود كه انسان ترفندهاى دشمن را در زمان خودش هم بداند. البته روشها عوض مىشود. شما مىبينيد كه در مبارزات ورزشى هم مربّيان مىنشينند و عملكرد فلان تيم رقيب را با دقّت نگاه مىكنند تا روشهاى او را بشناسند. ملت ايران در طول صد سال اخير اقلاً در دو قضيه مهم قبل از انقلاب اسلامى با آمريكا و انگليس روبهرو شده است. يك قضيه، قضيه مشروطيت است، يك قضيه، قضيه نهضت ملىشدن صنعت نفت است. در هر دو قضيه، آنها ترفندى زدند و ملت ايران را از لذتبردن از پيروزى خود محروم كردند و يك ديكتاتورىِ سخت و سياه را در هر كدام از اين دو مقطع در كشور به وجود آوردند.( 20/8/1380)
* عدم تاريخنگاري صحيح مشروطه: تاريخ نوشته شده در خصوص مشروطه غالبا صحيح نيست آنچه من بر آن اصرار دارم، مسأله تاريخنگارى مشروطه است كه از سالها پيش با دوستان متعددى اين را در ميان گذاشتهام و بحث كردهام. ما واقعا احتياج داريم به يك تاريخ مستند قوى روشنى از مشروطيت. مشروطيت را بايد درست تبيين كنيم كه البته وقتى اين تاريخ تبيين شد و در سطوح مختلف آماده شد - چه در سطوح دانشآموزى و دانشگاهى، چه در سطوح تحقيقى - پخش و منتشر خواهد شد. حقيقت اين است كه ما هنوز از مشروطيت، يك تاريخ كامل جامعى نداريم، اين در حالى است كه نوشتههاى مربوط به مشروطيت از قبيل همان نوشته ناظمالاسلام يا بقيه چيزهايى كه از آن زمان نوشته شده، در اختيار مردم است، دارند مىخوانند و برداشتهايى از قضيه مشروطيت مىكنند كه اين برداشتها غالبا هم صحيح نيست.( 14/11/1374)
* توقع از صدا و سيما يكى از چيزهايى كه انسان از رسانه توقع دارد اين است كه از حوادث گذشته براى توضيح تهديدهاى آينده و حوادث در شرف تكوين استفاده كند و مردم را نسبت به آنها حساس نمايد. قضاياى جوامع انسانى و جهانى حقيقتا مشابهند، چون با همه تغييرى كه در وضع زندگى انسانها بهوجود مىآيد، عوامل تأثيرگذار حقيقى در زندگى انسانها هميشه چيزهاى معينى است. "سنتالله" كه در قرآن مىبينيد، همين است؛ "و لن تجد لسنةالله تبديلا و لن تجد لسنةالله تحويلا" همينها است، يعنى سنتهايى وجود دارد و تبديلها و تحولهايى بهوجود مىآيد، مثلا امروز قضاياى مشروطه براى ما كاملا قابل درسگيرى و درسآموزى است، چون بنده در برههاى از سالهاى زندگىام با مسائل و قضاياى مشروطه خيلى انس داشتهام و كتابها و گزارشهاى متعدد را نگاه مىكردم، امروز كه نگاه مىكنم، مىبينم اين قضايا و حوادث خيلى به هم نزديك است. همچنين عوامل در انقلابهاى گوناگون دنيا، مثلا انقلاب كبير فرانسه يا انقلابهاى ديگر مشابه است، عوامل مشابه است و نتايج مشابهى را هم مىدهد، مثلا در انقلاب كبير فرانسه، عامل مخربى وجود داشته كه ما جلو(ى) اين عامل مخرب را در اينجا گرفتيم و نگذاشتيم، مىبينيم آن نتايج مترتب نشد، يا عاملى وجود داشته كه آنجا تخريب ايجاد كرده، ما اينجا جلو آن را نگرفتيم، مىبينيم عينا همان تأثير و همان زيان را در اينجا هم بهطور مشابه داشته است.( 15/11/1381)
* مسئولان نبايد بگذارند چنين حالتى به وجود آيد يكى از عواملى كه موجب شكست مشروطيت در ايران شد، اين بود كه متدينين بعد از مدتى احساس كردند كأنه كار به سمت بىدينى پيش مىرود. جنجال زياد مطبوعاتى كه آن وقت همه انگيزه خودشان را اين قرار داده بودند كه به مقدسات دينى حمله كنند - البته كسانى كه در مشروطيت با اساس دين و مظاهر دينى و اعتقادات دينى و روحانيت و با اينطور چيزها در مجامع به صورت قلمى و شعارى مقابله و اهانت مىكردند، عده زيادى نبودند، اما جنجالشان زياد بود - موجب شد كه متدينين و علما كه در صفوف اول مبارزه مشروطيت بودند، به تدريج دلسرد شدند و كنار نشستند. وقتى چنين شد، نهضت شكست مىخورد و مشروطيت شكست خورد. بعد از پانزده، شانزده سال از عمر مشروطيت، ديكتاتورى رضاخانى به وجود آمد. اين بسيار عبرتانگيز است. رضاخان قلدر و چكمهپوش كجا، شعار مشروطيت كجا؛ چقدر اينها با هم فاصله دارند! چرا اينطور شد؟ چون اطمينان و اعتماد مردم مؤمن سلب شد، كنار نشستند و از صحنه بيرون رفتند. مسؤولان نبايد بگذارند چنين حالتى در مؤمنين به وجود آيد. ( 11/5/1380)
توصيه کاربردي مقام معظم رهبري (مدظلهالعالي) در خصوص مسائل اصلي کشور
شايد از خود بپرسيد با اين همه چه نتيجه کاربردي ميتوانيم از اين مباحث بگيريم. بدون شک توجه و تمرکز بر نصايح بزرگان، تکرار و تمرين آنها باعث ايجاد نتايج عملي در زندگي ما ميشود. با درک هستة مرکزي و نکات برجستة توصيههاي مقام معظم رهبري (مدظلهالعالي) به طور قطع چراغ مهشکن قوي در اختيارمان قرار ميگيرد تا بتوانيم در فضاي غبارآلود و فتنهانگيز، به درستي رفتار کنيم.
يکي از مسائل مهم کشور که افکار بسياري از مديران در ردههاي مختلف را به خود مشغول داشته و هر روز نيز وارد فضاهاي تازهاي ميشود مسائل مربوط به دولت است. دولتي که خود هر از چندگاهي به صورت خودخواسته و خوساخته وارد حاشيههايي ميشود تا به ظاهر خود را در کنار ملت نشان دهد و در مقابل خود زورمداران و زرمداران را تصوير ميکند. دشمن سومي که در دولت سازندگي و اصلاحات نيز بود و عاقبت کسي نفهميد کيست و کجاست. دربارة مسائل روز کشور توصية کاربردي مقام معظم رهبري (مدظلهالعالي)؛ تفکيک مسائل اصلي و فرعي است و اين امر، يکي از ضرورتهايي است که بارها در بيان معظمله مورد تأکيد قرار گرفته است. مسئلهاي که جستار در آن و در ادامه پُررنگ کردن مرز بين مسائل اصلي کشور با مسائل فرعي، ضرورتي براي مقابله با توطئههاي نرم دشمنان است.
بحث مسائل اصلي و فرعي و تشخيص آنها در گير و دار روزمرّگيهاي مختلف کشور يکي از مباحث مهمي است که به نظر ميرسد در دهه پيشرفت و عدالت؛ ضرورت پرداختن به آن صد چندان است. ضرورتي که بارها نيز توسط مقام معظم رهبري (مدظلهالعالي) در بيانات و ديدارهاي مختلف ايشان به صور مختلف بيان و بر آن تأکيد شده است. جالب آنکه نکته مهم "تفکيک مسائل اصلي و فرعي کشور از يکديگر " همواره در مقاطعي مورد تأکيد مقام عظماي ولايت قرار گرفته است که کشور به نوعي درگير دلمشغوليهاي مهم سياسي يا اقتصادي بوده است. دلمشغوليها و درگيريهايي که به نوعي اذهان تمام مردم و مسئولان را با خود همراه کرده بود اما درست در همين مقاطع شاهد بوديم که حضرت آيتالله خامنهاي (مدظلهالعالي) تأکيدات صريحي را پيرامون لزوم تفکيک مسائل از يکدگير و اولويت بخشي به آنها مطرح کردند.
براي مثال، معظمله در بخشي از بيانات خود که در ابتداي سال ۸۹ در جمع مسئولان کشور بيان فرمودند، تصريح کردند: "... ما مسائلمان را تقسيم کنيم به مسائل اصلى و غير اصلى؛ به اصلىها بپردازيم. مسائل اصلى در کشور ما زياد است. بخشىاش مربوط به مسئولين است، بخشىاش مربوط به فرهنگسازان است، بخشىاش مربوط به مؤسسات عظيم و وسيعى است که خوشبختانه در کشور وجود دارد؛ هرکدام وظيفهاى دارند، کارى دارند. به هدايت اين مردم و به هدايت نظام و پيشبرد نظام بينديشيم و بپردازيم. "
مقام معظم رهبري (مدظلهالعالي) همچنين در بخشي از بيانات خود در ديدار با دانشجويان در رمضان سال 90 نيز اين نکته را اينگونه تبيين فرمودند: "يکى از دوستان گفتند ما از دست چپ و راست رئيس جمهور دلمان خون است. خُب، حالا دل شما خون – که خدا نکند خون باشد – اما به شما عرض بکنم؛ اينها جزو مسائل تعيين کننده و اصلى نيست. ممکن است ايراد و اشکال وارد باشد – من در اين مورد هيچ قضاوتى نميخواهم بکنم – ممکن است کسى به يک شخصى يا به يک کارى ايراد داشته باشد؛ منتها بايد توجه کنيم که مسائل را اصلى ـ فرعى کنيم. مسائل درجه دوم جاى مسائل اصلى را در انگيزههاى ما، در همت ما، در صرف انرژىاى که ميشود، نگيرد. فقط توجه کنيد که اين جاى مسائل اصلى را نگيرد. مسائل اصلى ما چيزهاى ديگرى است. " (19)
نتيجهگيري:
1. بصيرت به معنى دانايى، بينايى، بينايى دل، هوشيارى، زيرکى و يقين است. بصيرت چراغ مهشکن قوي تشخيص راه از بيراه در فضاي غبارآلود و فتنهانگيز است.
2. به راه تحصيل، درجات، مراتب، و آثار بصيرت اشاره شد.
3. وجود بصيرت در منظومة فکري مقام معظم رهبري (مدظلهالعالي) در نظام کنشي معظمله نمود پيدا ميکند که ريشه در نظام منشي و بينشي ايشان دارد.
4. منظومة فکري مقام معظم رهبري (مدظلهالعالي) داراي سه نظام بينشي، منشي و کنشي است و راهکار تحقق نظام کنشي، مردمسالاري ديني است.
5. در جستجوي بيانات و مکتوبات رهبري در خصوص واژة بصيرت، مقولاتي همچون بصيرتافزايي، بصيرتبخشي، بصيرتيابي، و بصيرتپراکني به چشم ميخورد.
6. مقام معظم رهبري (مدظلهالعالي) نگاه ويژهاي در وجود بصيرت در ميان ياران نزديک خويش داشته و آن را به ديگران گوشزد و يادآوري مينمايند.
7. بصيرت در نگاه عميق تاريخي رهبري به عنوان نمونه در تحليل انقلاب مشروطه و لزوم عبرت گرفتن از تاريخ براي افزايش و تعميق بصيرت در نکات کاربردي و روشني اشاره شد.
8. توصية کاربردي مقام معظم رهبري (مدظلهالعالي) براي داشتن بصيرت در روزگار فعلي، تقسيم مسائل کشور به فرعي و اصلي و اهتمام به مسائل اصلي است تا از شرايط سخت فعلي عبور کنيم.
ــــــــــــــــــــــ
پى نوشت ها:
1. دکتر محمد معين، فرهنگ فارسى، ج 1، ص 546.
3. دائرة المعارف تشيع، جمعى از محققان، ج 3، ص 271.
4. آيت اللَّه جوادى آملى، تفسير موضوعى ج 14، ص 132 - 13
5. نور (24) آيه 35.
6. همان، آيه 40.
7. جامع الاسرار، ص 510 و 580 - 579،.
8. غررالحکم، ج 5، ص 166
9. غررالحکم، ج 3، ص 387.
10. "من استقبل الامور ابصر" يا "من فکّر أبصر العواقب" ؛ همان.
11. همان.
12. بحارالانوار، ج 66، ص 209.
13. جمعه (62) آيه 1.
14. تکاثر (152) آيات 7- 6- 5.
15. الکافى، ج 2، ص 54.
16. تقريرات کلاس درس حجتالإسلام والمسلمين آقاي دکتر خسروپناه؛ 24/1/1391
17. لوح فشردة حديث ولايت: مجموعه رهنمودهاي حضرت آيتالله العظمي امام خامنهاي (مد ظلهالعالي)
18. خبرگزاري فارس، 90/05/14 ، شماره خبر: 9005140291
19. تارنماي مرکز اسناد انقلاب اسلامي
سرویس پژوهشی کاسب امین
دکتر پویا جبل عاملی- به باور بسیاری از کارشناسان، بزرگترین مشکل اقتصاد ایران در شرایط فعلی، تورم افسار گسیخته آن است.
ارقام کنونی تورم در کمتر کشوری به چشم میخورد و به همين دليل، توجه بدنه علمی و کارشناسی کشور با وجودی که همواره معطوف به تورم بوده، اینک بیش از گذشته بر آن متمرکز شده است. پروفسور پسران نیز در مصاحبه خود از آن به عنوان اصلیترین دغدغه کنونی، نام میبرد. ضمن آنکه معتقد است، تورم انتظاری نیز بر این تورم تاثیرگذار بوده است. تورم انتظاری در کوتاهمدت میتواند رابطه میان تورم و بیکاری را تعریف کند. این شاخص با تاثیرگذاری بر قیمت گذاری، موجب میشود تا تورم حتی در مقابل کاهش نقدینگی نیز، حداقل در کوتاهمدت، مقاومت نشان دهد. به اعتقاد کارشناسان اگر امروز در اقتصاد ایالات متحده و دیگر کشورهای پیشرفته، با وجود انجام سیاستهای انبساطی و تسهیل پولی، هنوز تورم رشد آن چنانی نکرده است، یک عامل کلیدی باعث آن است: تورم انتظاری. تورم انتظاری که بهواسطه اعتماد عاملان اقتصادی به بانکهای مرکزی و هدفگذاری قیمتی آنان، در سطح بسیار نازلی قرار دارد. در واقع مردم به عینه دیدهاند که مقامات پولی هر ساله یک هدف تورمی را در نظر میگیرند و آن را اعلان عمومی میکنند و در عمل هم اقتصاد از آن هدف تورمی پا فراتر نمیگذارد. به همین علت حتی زمانی که بانک مرکزی اقدام به تزریق نقدینگی میکند، چون نشان داده است که به هدف تورمی پایبند است، قیمتگذاریها بر مبنای تورم انتظاری شکل میگیرد که برابر با هدف تورمی بانک مرکزی است و تورم از نقدینگی تاسی نمیگیرد.
البته برخی از کارشناسان معتقدند که در نهایت نقدینگی موجب افزایش تورم میشود، اما حداقل امروز سیاستگذاران اقتصاد جهانی خیالی آسوده دارند که به جز رکود و شرایط بهبود اقتصادی، دیگر با معضل تورم روبهرو نیستند.
بانک مرکزی باید بتواند تورم انتظاری را خود شکل دهد. این قدرتی بس عجیب به مقامات پولی میدهد تا تورم را کنترل کنند؛ اما با وجود تورم افسار گسیخته کنونی که میرود تا به تعریف کلاسیک ابر تورم نزدیک شود، نمیتوان از این ابزار سود جست. به دلایل مختلف دیگر عاملان اقتصاد، انتظارات خود را بر مبنای گفتههای مسوولان شکل نمیدهند. امروز بیش از هر زمان دیگر، مردم تورم انتظاری خود را با توجه به دادههای گذشته و مهم تر از همه قیمتهای سر راستی که در بازارهایی چون ارز و طلا وجود دارد، شکل میدهند. این واقعیت به خصوص در تحقیقی که از سوی مرکز تحقیقات دنیای اقتصاد منتشر شد، نمایان بود و آن، اثر پذیری تورم در دوره اخیر از نرخ ارز بود. امری که مقامات پولی کشور نیز بر آن تاکید داشتند. بنابراین جز پیگیری یک سیاست انقباض پولی، اگر بتوان به نحوی بازار ارز را کنترل کرد، نه تنها میتوان از کانال هزینه با تورم به نبرد پرداخت، بلکه تورم انتظاری نیز به نحو مطلوبی از سطوح فعلی نزول خواهد کرد و اين موفقیت در بازار ارز موجب میشود تا مردم این بار اعتماد بیشتری به گفتههای اقتصادی کنند و ابزار پر قدرت به دست سیاستگذار خواهد افتاد.
یکی از مهمترین اهداف در اسلام افزایش عدالت و برابری است و نظام مالی اسلامی نیز ابزاری است برای توسعهی عدالت و ارزشهای انسانی. در مالیهی اسلامی دو اصل مهم و کلیدی، که به تحقق عدالت در بخش مالی کمک میکنند، عبارتاند از: مشارکت صاحب سرمایه در سود و زیان ناشی از فعالیت سرمایهگذاری و ملزم بودن بانک یا مؤسسهی مالی نسبت به اختصاص بخشی از سرمایهی خود برای کمک به فقرا و از بین بردن فقر از طریق ایجاد فرصتهای شغل یکسان برای همهی اقشار جامعه که منجر به کاهش نابرابریهای درآمدی و متوازن شدن روند توزیع ثروت در جامعه میشود (چپرا، 1388، ص 19). بنابراین، یکی از مسائل مهم در طراحی و اجرای هر نظام اقتصادی، به طور عام و نظام مالی، به طور خاص، توجه به میزان کارآمدی آن در تخصیص بهینهی منابع و افزایش عدالت است و در عمل نظامی موفقتر است که در این زمینه عملکرد بهتری داشته باشد (واعظ و ایزدخواستی، 1391)؛ اما بحرانهای اقتصادی یکی از پدیدههای رایج اقتصاد سرمایهداری است و بروز بحرانها باعث محدود کردن سطح اشتغال، تولید، ایجاد تورم و تأثیر منفی بر بهینگی تخصیص منابع، ایجاد نااطمینانی، بیثباتی و جلوگیری از رسیدن اقتصاد به وضعیت تعادل پایدار میشود.
«همیشه حق با مشتری است»؛ این عبارتی است كه بارها شنیده و حتی مطرح كردهایم كه بله همیشه حق با ماست. این جمله برای اولین بار توسط جان نامیكر صاحب یكی از فروشگاههای بزرگ در آمریكا عنوان شده است. او ابتدای كارش از این جمله استفاده كرد: «مشتری یك پادشاه است» از آن زمان بود كه مشتریمداری رونق یافت و مفهوم رضایت مشتریمداری در فروشگاهها از جایگاه خاصی برخوردار شد.